بیـتالمـال خزانه دولت اسلامی و اموال عمومی است.[۱] نحوه مصرف، اداره و شیوه هزینهکرد آن در مصالح مردم در دوران دهساله حکومت پیامبر (ص) در مدینه چگونه بوده است؟ سیره و روش علمی و عملی آن حضرت (ص) نشان از حضور قطعی قدرت سیاسی و مدیریتی ایشان در اداره بیـتالمـال را دارد. امام علی (ع) هم، خود را پیرو آن حضرت (ص) در مدیریت بیتالمال میدانست و میفرمود: من شمارا به راه و روش پیامبر (ص) خواهم برد و به آنچه فرمان دادهشدهام درباره بیـتالمـال عمل خواهم کرد. بدانید موضع من نسبت به پیامبر (ص) پس از رحلت او همچون موضع من در دوران زندگی اوست. پس نسبت به آنچه امر میشوید، ملتزم باشید.[۲] دوستم پیامبر (ص) چیزی را برای فردا نگه نمیداشت.[۳] امام صادق (ع) نیز شیوه آن حضرت (ص) را حکم خداوند میدانست. نمونهاش جواب سؤالی تقسیم بیتالمال است که میفرماید: تساوی در حقوق بیـتالمـال، همان شیوه پیامبر (ص) در ابتدای حکومتش است.[۴] امام مهدی (ع) نیز بیتالمال را به شیوه پیامبر (ص) اداره میکند.[۵]
منابع بیتالمال
گردآوری بیتالمال: پیامبر (ص) با مدیریت خود به جمعآوری بیتالمال از منابع آن اقدام میکرد ازجمله این راهها نصب مسئولان لایق و کارآمد بود.[۱۱] حضرت (ص) علاوه بر آن برای جمعآوری بیـتالمـال، مردم را نیز تشویق میکرد تا مسئولان همکاری کنند و مردم خود بیـتالمـال را به پیامبر (ص) تحویل میدادند.[۱۲]
[۱]بیتالمال: بَیتُ المال، خانه مال، خزانه مٌلک یا ملّت کلمه بیتالمال مرکب از دو واژه «بیت» و «مال»، به معنای خانهدارایی و خزینه مال است و در اصطلاح به دو معنا میآید: گاهی به معنای اموال عمومی و حکومتی و هر آنچه که مردم به نحوی در آن حق دارند، استعمال میشود و گاهی به معنای مکانی که اموال عمومی در آن نگهداری میشود. معنای اول قائم به اموال است و معنای دوم قائم به مکان است. با نگاهی در منابع روایی و تاریخی به دست میآید که لفظ بیتالمال و استعمال آن در زمان پیامبر (ص) وجود نداشته است. بلکه این اصطلاح در چند دهه بعد از وفات آن حضرت، خصوصاً در زمان حکومت علی (ع) رواج یافته است؛ بنابراین اگر این اصطلاح در زمان حاضر در مورد اموال عمومی در زمان پیامبر (ص) به کار برده میشود، از باب حکایت از معنای آن خصوصاً معنای اول آن است، نه اینکه این لفظ در گفتار پیامبر و صحابه در زمان حکومت آن حضرت استعمال شده باشد. المنجد و لغتنامه دهخدا، واژه بیتالمال؛ دائرهًْالمعارف تشیع، ج ۳، ص ۵۵۳.[۲] شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج ۷، ص ۳۶.[۳] دوستم پیامبر (ص) چیزی را برای فردا نگه نمیداشت و ابوبکر این کار را میکرد و [اما] عمر بن خطاب در این کار نظر کرده و دفاتر حقوق و عطایا را تدوین کرد و مال را از این سال تا آن سال به تاخیر انداخته [و انبار میکرد] و اما من همان کاری را میکنم که دوست من رسول خدا میکردند. الغارات، ج ۱، ص ۴۷، دفاتر حقوق و عطایا را [که به دستور عمر طبق ملاکهای طبقاتی تعیین شده بود] از بین بردم و مانند رسول خدا که بهطور مساوی تقسیم میکرد، آن را به مساوات تقسیم کردم و آن را در دست توانگران قرار ندادم. فروعالکافی، ج ۸، ص ۵۱.[۴] هذا هو فعل رسول الله فی بدو امره؛ وسائلالشیعه، ج ۱۱، ص ۸. عنه عليه السلام : إنَّ مِن بَقاءِ المُسلمينَ و بَقاءِ الإسلامِ أن تَصيرَ الأموالُ عندَ مَن يَعرِفُ فيها الحَقَّ ، و يَصنَعُ (فيها) المَعروفَ ، فإنَّ مِن فَناءِ الإسلامِ و فَناءِ المُسلمينَ أن تَصيرَ الأموالُ في أيدي مَن لا يَعرِفُ فيها الحَقَّ، و لا يَصنَعُ فيها المَعروفَ؛ امام صادق عليه السلام: از جمله [عوامل ]پايندگى مسلمانان و پايندگى اسلام، اين است كه اموال در دست كسى باشد كه حق و حقوق آن را بشناسد و نيكى كند، و از [عوامل ]نابودى اسلام و نابودى مسلمانان، اين است كه اموال در دست كسى باشد كه حق و حقوق آن را نشناسد و آن را در راه هاى نيكو كارانه به مصرف نرساند. الكافي: ۴ / ۲۵ / ۱.[۵] عبدالله بن مسعود از پیامبر (ص) در مورد اوصاف حضرت مهدی نقل میکند: «یقسم المال بالسویهًْ و یجعل الله الغنی فی قلوب هذه الامهًْ؛[مهدی (عج)] مال را طبق مساوات تقسیم میکند و خداوند قلبهای این امت را لبریز از بینیازی خواهد کرد.بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۸۴.[۶] انفال عبارت است از هر مالی که اختصاص به مقام نبوت و ولایت امر دارد. (جواهرالکلام، ج ۱۶، ص ۱۱۶.) ای پیامبر (ص)! از تو در مورد انفال سؤال میکنند، بگو: انفال مال خدا و رسول اوست.(انفال/۱.) زمینهای بایر، سواحل دریاها، جنگلها، کوهها، اموال پادشاهان، غنائم برجسته و مال بیوارث از مصادیق انفال هستند که پیامبر (ص) طبق مصلحت اسلام و مسلمین، از آن ها بهرهبرداری و به مصرف میرساند. جواهر الکلام، ج ۱۶، ص ۱۱۷ و تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۳۶۸.[۷] «خمس» عبارت است از یکپنجم درآمد سالانه و بعضی اموال دیگر که به حاکم اسلامی تحویل داده میشود: ای مؤمنان، بدانید که هرچه به شما غنیمت رسد خمس آن، مال خدا و رسول اوست.(انفال/۴۱.) منفعت کسب، معدن، گنج، مال حلال مخلوط به حرام، غواصی، غنیمت جنگی و زمینی که کافر ذمی از مسلمان بخرد، از مواردی است که خمس به آن تعلق میگیرد.(تحریرالوسیله، ج ۱، ص ۳۵۶.) بله در زمان پیامبر (ص) طبق تصریح مورخان و مفسران و فقهاء، خمس اختصاص به غنیمتهای جنگی داشته است و در غیر آن، پیامبر (ص) از مردم خمس نگرفته است. گرچه بعضی از عالمان گفتهاند که خمس در زمان پیامبر (ص) ، اختصاصی به غنایم جنگی نداشته بلکه از مطلق درآمد بوده است و مستند خود را نامههای آن حضرت به قبایل و عاملان خود در نقاط مختلف محدوده حکومت اسلام قرار دادهاند و گفتهاند بدون آنکه جنگی میان پیامبر (ص) و قبیلهای باشد و یا قبیلهای به اذن آن حضرت جهادی کرده باشد، آن حضرت از آنها مطالبه خمس کرده است.مبانی حکومت اسلامی، ص ۶۸۹.[۸] «زکات» نیز یکی از منابع مالی تامین بیتالمال در زمان پیامبر (ص) بوده است که بر گاو، گوسفند، شتر، خرما، گندم، جو، کشمش، طلا و نقره سکهدار تعلق میگیرد. وسائلالشیعه، ج ۶، ص ۳۴.[۹]جزیه یک نوع مالیاتی است که از اهل کتاب در برابر مسئولیتی که دولت اسلامی به منظور تامین امنیت جانی، عرضی و مالی آنها را به عهده میگیرد، دریافت میشود و طبق مصالحی که حاکم اسلامی معین میکند، مصرف میشود: ای اهل ایمان، با هر که از اهل کتاب که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده است و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده، حرام نمیداند و به دین حق نمیگرود، کارزار کنید تا آنگاه که با ذلت و تواضع به اسلام جزیه دهند. توبه/۲۹.[۱۰] «خراج» در اصطلاح فقهی عبارت است از مالالاجارهای که حاکم اسلامی از طریق اجاره دادن اراضی مفتوح عنوه وصول میکند.اراضی مفتوح عنوه به زمینهایی گفته میشود که مسلمانان به امر معصوم (ع) و به وسیله جنگ از کفار میگیرند که شامل باغها، تاسیسات و ساختمانهای موجود در آن اراضی نیز میشود.زمین در فقه اسلامی، ص ۹۹، سرزمین خیبر از این قبیل است که پیامبر (ص) بعد از فتح و گرفتن آن از دست یهودیان ساکن در سال هفتم هجری بنابر پیشنهاد یهودیان، آن سرزمین را در اختیار یهودیان قرار داد و در عوض، آنها میباید نیمی از درآمد حاصل از زمینها و باغهای آن را سالانه به پیامبر (ص) بپردازند. (فروغ ابدیت، ج ۲، ص ۲۶۳.) «عبدالله رواحه» که بعدها در جنگ موته به شهادت رسید، هر سال از طرف پیامبر (ص) برای ارزیابی محصول خیبر و تنصیف آن، به آنجا سفر میکرد و او پس از تخمین محصول، سهمیه مسلمانان را جدا و به مدینه انتقال میداد.(فروغ ابدیت، ج ۲، ص ۲۶۴.) در مقابل زمین مفتوح عنوه، زمینهای طوع یا فییء است؛ زمینهایی است که بدون آنکه جنگی درگرفته باشد ساکنان کافر آن زمینها، آن را رها کرده و یا به میل خود، در اختیار مسلمانان قرار داده باشند. این زمینها جزو «انفال» و در اختیار امام مسلمین است. جواهرالکلام، ج ۱۶، ص ۱۱۶.[۱۱] عبقریة الاسلام فی اصول الحکم، على عبد الرازق، ۴۴.[۱۲] عبقریة الاسلام فی اصول الحکم، على عبد الرازق، ۴۴ و فتوحالبلدان، ص ۸۱ و ماهنامه فرهنگ کوثر شماره ۴۹، علی کرجی.