دیندار یا مُؤمِن و متدین کسی هست که وجود خدا را تصدیق، در برابر او تسلیم، به رسالت تمام پیامبران ایمان و در عمل بدان پایبندباشد.[۱] پیامبر (ص) دراینباره فرمود: «ایمان، شناخت بادل، گفتن با زبان و عمل با ارکان بدن است.»[۲] برخی از نشانههای مؤمن در قرآن بدین قرار است:
- اقامه نماز،
- توکل بر خدا،
- دوری از بیهودهکاری،
- حفظ عفاف و پاکدامنی،
- پرداخت زکات و انفاق مال،
- دستور به انجام خوبیها و بازداشتن از بدیها،
- اطاعت از خدا و پیامبر (ص) و تسلیم در برابر آنان.[۳]
امام صادق(ع) میفرماید: ایمان مانند نردبانی با پلههای متعدد است که پلههایش یکییکی پیموده میشود.[۴]
قبول ولایت: بر اساس آیات و روایت، نقش اساسی در تحقق مفهوم ایمان مُؤمِن، قبول ولایت اهلبیت(ع) و پیروی از آنان است:
- آیات: الف- آیهی تبلیغ و ب- آیهی ولایت.
- روایات: الف- حدیث ثقلین، ب- حدیث سفینه، ج- حدیث منزلت.[۵]
پیامبر (ص) فرمود: رستگاران، پیروان اهلبیت (ع) هستند. البته امام باقر(ع) در شرایط آن میفرماید: به خدا قسم پیرو ما آنکس است که از خدا پروا و از وی فرمان برد. او با تواضع، خشوع، ادای امانت، راستگویی، تلاوت قرآن و … شناخته میشود.[۶] البته دایره مفهوم اسلام گستردهتر از ایمان است. اسلام آناست که بهواسطهگفتار اظهار و آدمی را از کفر خارج میسازد.[۷]
[۱] باید با توجه به اینکه ایمان درجات دارد و اعتقاد به ولایت اهلبیت (ع) از مراتب اصلی ایمان است، پیرو اهلبیت (ع)، همان مؤمن واقعی است. البته منظور، کسی است که در عمل حقیقتاً پیرو اهلبیت (ع) باشد و فقط ادعا نکند. در ضمن باید توجه داشت: دایره مفهوم اسلام گستردهتر از ایمان است؛ یعنی اگر فردی واجد شرایط ویژه مؤمن نبود، به این معنا نیست که مسلمان نیست. اهلبیت (ع) را تمام فرقههای مسلمانان احترام کنند و به گونههای مختلف ارادت خود را ابراز نموده اند. فرقههای مسلمان هم نزد پیروان اهلبیت (ع) مورد احترامند و با همدیگر دارای روبط حسنه داشتهاند. چنانکه بسیاری از علمای شیعه نزد علمای اهلسنت شاگردی مینمودند و درس فرا میگرفتند؛ همانگونه که بسیاری از شیعیان از روات و ناقلان احادیث کتابهای اهلسنت محسوب میشوند. «مؤمن» در لغت از ریشهی «امن» به معنای «تصدیق نمودن» و «اعتماد کردن» و «آرامش قلب» و «خضوع» و «انقیاد» است.[ر. ک: لغتنامههای معجم مقاییس اللغة؛ اقرب الموارد؛ فرهنگ جامع، واژهی «امن»] و واژهی مؤمنان به معنای تصدیق کنندگان به کار میرود.[علم الهدى، على بن حسین، أمالی المرتضى (غررالفوائد و درر القلائد)، ج ۱، ص ۱۸، قاهره، دار الفکر العربی، چاپ اول، ۱۹۹۸م؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۴۰۱ – ۴۰۲، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛ ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۴۹۱، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ دینوری، أبوبکر أحمد بن مروان، المجالسة و جواهر العلم، ج ۴، ص ۷۸، بحرین، جمعیة التربیة الإسلامیة، ۱۴۱۹ق. همچنین ر. ک: ابن حیون مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج ۱، ص ۵۶، قم، مؤسسة آل البیت (ع)، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق؛ صدوق، محمد بن على، صفات الشیعة، ص ۱۰ – ۱۱، تهران، أعلمى، چاپ اول، ۱۳۶۲ش؛ کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب أمیر المؤمنین (ع)، ج ۲، ص ۲۹۴، قم، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، چاپ اوّل، ۱۴۱۲ق] مؤمن در اصطلاح به کسانی گفته میشود که وجود خداوند را تصدیق نمایند، در برابر او تسلیم و مطیع باشند و رسالت همهی انبیای الهی را تصدیق و محتوای پیام رسالت آنها را قبول نمایند.[۲] شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص ۹۵، قم، دار الثقافة، چاپ اول، ۱۴۱۴ق؛ متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، محقق: بکری حیانی، صفوة السقا، ص ۹۵، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، ۱۴۰۱ق.[۳] انفال، ۲-۴؛ توبه، ۷۱؛ مؤمنون، ۱-۱۱٫ البته علایم و نشانههای مؤمنان در قرآن منحصر در علایم بیان شده نیست، بلکه باید گفت مؤمنان واقعی کسانی هستند که نسبت به تمام فرامین و دستورات خدا و پیامبر (ص) مطیع و تسلیم محض باشند.[نساء، ۶۵ و نساء، ۱۵۰] نه اینکه بعضی از فرامین را قبول نمایند ولی بعضی دیگر را نپذیرند.روایات نیز علایم و نشانههای زیادی برای مؤمن بیان کردند که برخی از آنها را تذکر میدهیم، مانند: پاکدامنی در خلوت و تنهایی، صدقه دادن در تنگدستی، شکیبایی در برابر مصیبت، بردباری در هنگام خشم و راستگویی با وجود بیم و ترس، توکل بر خدا، واگذاری کارها به خدا، گردن نهادن به فرمان خدا و راضی بودن به قضای خدا.[کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ج ۲، ص ۷۱، ۲۳۲] هرچند مؤمنان به لحاظ اصل تصدیق و اطاعت یکسان هستند، ولی از آنجا که افراد از نظر برخورداری از مراتب علم و جدیت و تلاش عملی متفاوت هستند، در نتیجه مراتب ایمان در آنها مساوی نیست و از نظر درجات ایمان متفاوت میباشند. انفال، ۴؛ مجادله، ۱۱؛ نساء، ۹۵؛ توبه، ۲۰.[۴] کافی، ج ۲، ص ۴۵.[۵] برای نمونه، الف- آیات: ۱- آیهی تبلیغ: «ای رسول ابلاغ کن آنچه را که پروردگارت بر تو نازل کرد و اگر ابلاغ نکنی، رسالتت را ابلاغ ننمودهای و خدوند تو را از مردم محافظت مینماید».[مائده، ۶۷] ابن عساکر (از علمای اهلسنت) به سند صحیح از ابن سعید خدری نقل میکند که این آیه در روز غدیر خم بر پیامبر (ص) در شأن امام علی (ع) نازل شد.[ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۲۳۷، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق] برا اساس این آیه، اعلان ولایت امام علی (ع) از ارکان رسالت پیامبر (ص) شمرده شده است؛ لذا قبول ولایت امام علی (ع) یکی از ارکان اصلی قبول رسالت پیامبر بیان شده است. ۲- آیهی ولایت: «ولی شما تنها خدا و رسول خدا و مؤمنانی هستند که نماز را به پا داشته و فقیران را در حال رکوع زکات میدهند».[مائده، ۵۵] در کتابهای تفسیری و روائی اهلسنت آمده است که این آیه در شأن امام علی (ع) نازل شده است.[واحدى، على بن احمد، اسباب نزول القرآن ( واحدى)، محقق، زغلول، کمال بسیونى، ص ۲۰۴، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۱ق؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، مصحح، حسین احمد، مصطفی، ج ۱، ص ۶۴۹، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق] پس اگر کسی ولایت امام علی (ع) را قبول نکند، یکی از اساسیترین فرامین خدا را قبول نکرده است؛ زیرا که در این آیه ولایت علی (ع) در کنار ولایت خدا و ولایت پیامبر (ص) قرار گرفته است. و اینرا میدانیم که قبول ولایت خدا و پیامبر (ص) از ارکان اصلی ایمان است، پس ولایت امام علی نیز از ارکان اصلی ایمان است. ب- روایات: ۱- حدیث ثقلین: شیعه و سنی به صورت متواتر از پیامبر (ص) نقل نمودند که آنامام فرمود: «من در میان شما دو چیز گرانبها میگذارم که اگر به آن دو چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد. یکی کتاب خدا (قرآن) و دیگری عترتم».[صحیح ترمذی، ج ۵، ص ۶۲۱] این روایت تصریح میکند بدون تمسک به اهلبیت (ع) و عترت، انسان در گمراهی خواهد بود، پس پیروی از اهلبیت (ع) در اصل ایمان دخالت دارد. ۲- حدیث سفینه: پیامبر (ص) فرمود: «مثل اهلبیت (ع) من مثل کشتی نوح است، هر کس از آن تخلف کند در آتش قرار خواهد گرفت». [فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ۲۷، ص ۵۹۶، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق] دلالت این روایت بر اینکه پیروی اهلبیت (ع) در اصل ایمان دخالت دارد، واضح و روشن است. ۳- حدیث منزلت: پیامبر (ص) خطاب به علی (ع) فرمود: «تو نزد من مانند هارون نزد موسی هستی، جز آنکه بعد از من پیامبری نیست.» [ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، تحقیق، تعلیق، شاکر، أحمد محمد، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج ۵، ۶۴۰ و ۶۴۱، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق؛ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله (ص)(صحیح مسلم)، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج ۴، ص ۱۸۷۰، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بیتا] طبق این روایت تمام مقامات و منازلی که پیامبر دارد به جز نبوت، امام علی (ع) هم دارد. پس همانگونه که تبعیت و پیروی از پیامبر در اصل ایمان دخالت دارد، پیروی و تبعیت از امام علی (ع) نیز از ارکان اصلی ایمان محسوب میشود.امام باقر (ع) در این باره میفرماید: اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت و به هیچ چیز به اندازهی ولایت دعوت نشده است.[کافی، ج ۲، ص ۱۸] از امام صادق (ع) نقل شده است: «اگر زمین بدون امام بماند بیقین درهم فرو خواهد ریخت». [کافی، ج ۱، ص ۱۷۹] از این احادیث به خوبی اهمیت و جایگاه امامت و ولایت در تحقق ایمان روشن میشود.با توجه به مطالب گفته شده، روشن میشود تنها مذهب و گروهی که دقیقاً با تمام دستورات قرآن هماهنگ است و اصول عقاید و تئوریها و نظریهی اخلاقی و فقهی و عملی آن تماماً با قرآن مطابقت دارد، مکتب و مذهبی است که از طریق پیروی پیامبر (ص) و اهلبیت (ع) توانسته به درک همهی مفاهیم آیات قرآن و سنت پیامبر (ص) برسد و خود را از تاریکیهای گمراهی و انحراف از اسلام حقیقی حفظ نماید. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۶، ص ۳۷۹، ذیل آیهی ۷ سوره بینه، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.[۶] روایاتی که شیعه و سنی از پیامبر (ص) نقل کردند که آنحضرت فرمود: «گروه رستگار از مسلمانان شیعیان (پیروان اهلبیت) هستند.» [سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج ۶، ص ۳۷۹، ذیل آیهی ۷ سوره بینه، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق] بررسی تطبیقی عقاید و معارف شیعه (پیروان اهلبیت)با آیات قرآن.[برای تحقیق در این زمینه میتوانید به کتابهای متعددی که علمای شیعه درباره عقاید شیعه نوشتهاند مراجعه کنید؛ مانند: مظفر، محمدرضا، عقائد الامامیه؛ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقائد؛ سبحانی، جعفر، منشور عقائد امامیه؛ طباطبائی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام؛شرف الدین، عبد الحسین، المراجعات و اصل الشیعه و اصولها.] البته روشن است که در بررسی مکاتب و گروهها، اولا: باید ایدئولوژی و تئوریها و عقاید و افکار آنها که در منابع معتبر و مورد تأیید آنان است، بررسی شده و آنگاه داوری و حکم به صحت یا بطلان آن گروه و مکتب شود. ثانیا: پایبندی و یا عدم پایبندی افراد مدعی و طرفدار این گروه، ربطی به صحت یا بطلان آن مکتب ندارد. پس منظور از شیعه کسانی هستند که از نظر علم و اعتقاد و ایمان و عمل به تمام حقایق و معارف شیعه آشنا و پایبند باشند، نه هر کسی که ادعا میکند و از نظر نامگذاری و شناسنامهای شیعه باشد. چنانکه ائمه(ع) هم به این نکته توجه دادند.امام باقر(ع) میفرماید: «به خدا قسم شیعه ما نیست، مگر آنکس که از خدا پروا کند و از وی فرمان برد و اینان شناخته نمیشوند مگر به تواضع، خشوع، ادای امانت، زیادی یاد خدا، روزه، نماز، نیکی به پدر و مادر و رسیدگی به همسایگان مستمند، زمینگیر و بدهکاران و یتیمان و نیز راستگویی در سخن، تلاوت قرآن و بازداشتن زبان از مردم جز به نیکی.» ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص ۲۹۵، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.[۷] درپایان تذکر سه مطلب ضروری است: دایره مفهوم اسلام گستردهتر از ایمان است؛ یعنی واژهی مؤمن اصطلاح خاصی است که در روایات شرایط ویژه آن بیان شده است؛ لذا اگر فردی واجد شرایط ویژهی مؤمن اصطلاحی نبود، به این معنا نیست که مسلمان نباشد.امام باقر (ع) در این باره فرمود: ایمان آنچیزی است که در قلب جای میگیرید و وصل و منتهی به خدا میشود و عمل نیز به واسطهی اطاعت و تسلیم اوامر خدا آنرا تصدیق میکند؛ و اسلام آنچیزی است که به واسطهی گفتار و کردار اظهار میشود و همان چیزی است که که عامهی مردم و همهی فرقهها بر آنند که به واسطهی آن جانها حفظ، ارث و میراث تقسیم، ازدواج جایز میگردد و بر نماز، زکات، حج و روزه اجتماع مینمایند و بدین وسیله از کفر خارج میشوند، به ایمان نسبت داده میشوند... .[عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْإِیمَانُ مَا اسْتَقَرَّ فِی الْقَلْبِ وَ أَفْضَى بِهِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ صَدَّقَهُ الْعَمَلُ بِالطَّاعَةِ لِلَّهِ وَ التَّسْلِیمِ لِأَمْرِهِ وَ الْإِسْلَامُ مَا ظَهَرَ مِنْ قَوْلٍ أَوْ فِعْلٍ وَ هُوَ الَّذِی عَلَیْهِ جَمَاعَةُ النَّاسِ مِنَ الْفِرَقِ کُلِّهَا وَ بِهِ حُقِنَتِ الدِّمَاءُ وَ عَلَیْهِ جَرَتِ الْمَوَارِیثُ وَ جَازَ النِّکَاحُ وَ اجْتَمَعُوا عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ فَخَرَجُوا بِذَلِکَ مِنَ الْکُفْرِ وَ أُضِیفُوا إِلَى الْإِیمَانِ وَ الْإِسْلَامُ لَا یَشْرَکُ الْإِیمَانَ وَ الْإِیمَانُ یَشْرَکُ الْإِسْلَامَ وَ هُمَا فِی الْقَوْلِ وَ الْفِعْلِ یَجْتَمِعَانِ کَمَا صَارَتِ الْکَعْبَةُ فِی الْمَسْجِدِ وَ الْمَسْجِدُ لَیْسَ فِی الْکَعْبَةِ وَ کَذَلِکَ الْإِیمَانُ یَشْرَکُ الْإِسْلَامَ وَ الْإِسْلَامُ لَا یَشْرَکُ الْإِیمَانَ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْدَقُ الْقَوْلِ قُلْتُ فَهَلْ لِلْمُؤْمِنِ فَضْلٌ عَلَى الْمُسْلِمِ فِی شَیْءٍ مِنَ الْفَضَائِلِ وَ الْأَحْکَامِ وَ الْحُدُودِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ فَقَالَ لَا هُمَا یَجْرِیَانِ فِی ذَلِکَ مَجْرَى وَاحِدٍ وَ لَکِنْ لِلْمُؤْمِنِ فَضْلٌ عَلَى الْمُسْلِمِ. کافی،ج ۲، ص ۲۶] اهلبیت (ع) مورد احترم تمام فرق مسلمان هستند و مسلمانان از فرقههای مختلف از زمان صدر اسلام تاکنون به گونههای مختلف علاقه و اردات خود را نسبت به اهلبیت (ع) ابراز نمودهاند و عدهای از علمای بزرگ اهلسنت در فضائل اهلبیت (ع) کتابهای مستقل نوشتهاند؛ مانند: مودة القربی، میر سیر علی شافعی. ینابیع المودة، شیخ سلیمان بلخی حنفی. معراج الوصول فی معرفة ال الرسول، حافظ جمال الدین زرندی. مناقب و فضائل اهل البیت، حافظ ابونعیم اصفهانی. مناقب اهل البیت، ابن مغازلی فقیه شافعی. رشفة الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی، سید ابی بکر بن شهادت الدین علوی. الاتحاف بحب الا شراف، شیخ عبدالله محمد بن عامر شبراوی. احیاء المیت بفضائل اهل البیت، جلال الدین سیوطی. فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و الزهرا و السبطین، شیخ الاسلام ابراهیم بن محمد حوینی. ذخائر العقبی، امام الحرم شافعی. فصول المهمه فی معرفة الائمه، نورالدین بن صباغ مالکی. تذکرة الخواص الامة فی معرفة الائمه، یوسف سبط بن جوزی. کفایة الطالب، محمد بن یوسف گنجی شافعی. مطالب السئول فی مناقب آل الرسول، محمد بن طلحه شافعی. سایر فرقههای مسلمان نزد پیروان اهلبیت (ع) مورد احترام هستند و از زمانهای گذشته تاکنون با همدیگر دارای روبط حسنه؛ مانند روابط خویشاوندی، تعلیم و تعلم، همکاریهای سیاسی و اجتماعی بودهاند. چنانکه بسیاری از علمای شیعه نزد علمای اهلسنت شاگردی مینمودند و درس فرا میگرفتند؛ مانند شهید اول (محمد بن مکی) که میگویند از چهل نفر از علمای اهلسنت اجازه نقل روایت داشت. همانگونه که بسیاری از شیعیان از روات و ناقلان احادیث کتابهای اهلسنت محسوب میشوند که مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین در کتاب المراجعات اسامی صد نفر آنها را بیان کردند. عاملی (شهید اول)، محمد بن مکی، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، محقق، مصحح، مروارید، محمد تقی، مروارید، علی اصغر، ص ۱۴، بیروت، دار التراث، الدار الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.