از رازها و عوامل موفقیت پیامبر (ص) در راستای رسالتش را قرآن و روایات بیانکردهاند. برخی از عواملی را که ما هم به آنها نیاز داریم، عبارتاند از: نصرت و یاری الهی، اخلاق نیکو و گشادهرویی، عفو و گذشت، تواضع و فروتنی، همدردی با مردم و … . حضرت (ص) پیامبر مهربانیها بود. دنبال دستگیری مردم بود. خیلی خوشزبان بود، حتی یکمرتبه حرف زشت از زبانشان جاری نشد. انس با قرآن داشت. با مردم همدردی میکرد. درملاقات با آنان دوست نداشت که مانند شاهان با او رفتار شود! فردی به ملاقات پیامبر (ص) آمد. ترس و هراس داشت. تنش میلرزید. حضرت (ص) فرمود: چرا هراس داری؟! من شاه نیستم! من پسر زنى از قریشم.[۱] گروهی نزد پیامبر (ص) آمدند و گفتند: «
پیامبر (ص) در احترام و برخورد با دیگران، برخوردی مناسب داشت و هرگونه ترس و هراسی را با رفتار و برخورد پسندیدهاش از آنان دور میساخت. بهطور مثال همیشه در سلام به دیگران پیشی میگرفت و حتی مردم برای اینکه بتوانند زودتر به ایشان سلام کنند، پشت دیوار پنهان میشدند، اما پیامبر (ص)، از حضور آنان آگاه میشد و در سلام سبقت میگرفت! درباره این سیره رفتاری پیامبر (ع) آمده است: به هرکس برخورد میکرد در سلام بر او، پیشی میگرفت.[۵] البته تلاش اخلاقی حضرت (ص) همواره و در حد امکان، آغازکننده سلام بود. فردى درجایی پنهان شد تا شاید در سلام سبقت گیرد. جبرئیل به حضرت (ص) خبر داد. بااینوجود، دیگران به حضرت (ص) سلام هم کرده و از این فیض بیبهره نبودهاند، شاید دلایلی وجود داشته که تنها در همین مورد، به پیامبر (ص) وحیشده که فردی به دنبال آن است که ابتدا سلام کند و نباید این اتفاق رخ دهد؛ زیرا شاید او قصد داشته تا از این راه، مقاصد دیگری را دنبال کند.[۶] مواردی هم هست که دیگران در سلام به پیامبر (ص) سبقت گرفتند و ایشان (ص) پاسخ دادهاند.[۷]
[۱] تواضع و فروتنى پیامبر (ص) بهاندازهای بود که به مردم توصیه میفرمود رفتارهایی که در برابر پادشاهان ستمگر و مغرور داشتند را در برابر ایشان نداشته باشند. (ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج ۱، ص ۲۱، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۰ق) لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ؛ به یقین، رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است. (توبه، ۱۲۸) پیامبر (ص) نسبت به خصوص مؤمنان مهربان است؛ یعنی به مؤمنان، سخت مهربان و رحیم است و مؤمنان را که به دین او گرویدهاند، به شدت دوست دارد. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۹، ص ۴۱۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.[۲] ابیت اللعن: [اَ ب َ تَل ْ ل َ، عربی و جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی و به معناى آنست كه اى پادشاه كارى نكردى كه مستلزم لعن باشى.] این کلامی عربی است که در جاهلیت برای تحیت ملوک گفتندی و معنی: سر باززنی از امری که موجب لعن و نفرین گردد. (دهخدا) گروهی از منطقهی حضرموت نزد پیامبر (ص) آمدند و خطاب به ایشان گفتند: «أبیت اللعن». «ابیت اللعن» اصطلاحی بود که عربها در زمان جاهلیت برای احترام، خطاب به حاکمان خود میگفتند و معنایش آن بود که شأن تو والاتر از آن است که کاری انجام دهی که به دنبالش لعن و نفرین باشد. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱۳، ص ۳۸۷، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، ۱۴۱۴ ق، چاپ سوم. پیامبر (ص) فرمود: سبحان الله! چنین چیزی را برای پادشاهان میگویند و من پادشاه نیستم؛ بلکه من محمد بن عبدالله (ص) هستم. مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج ۴، ص ۳۵۵، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.[۳] ابوامامه مىگوید: پیامبر (ص) در حالیکه تکیه به عصا داشت بیرون آمد، ما نیز به احترام او بلند شدیم، آنحضرت (ص) فرمود: «مانند عجمها از جا بلند نشوید و آنطور، تعظیم نکنید.» ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورام، ج ۱، ص ۳۱، قم، مکتبة الفقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.[۴] هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج ۲، ص ۶۸۷، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.همچنین اسحاق بن عمار از امام صادق (ع) در مورد بلند شدن برای احترام دیگران پرسید؟ امام (ع) فرمود: «این کار مکروه است، مگر برای احترام به افراد جهت دینداری آنان». برقی، ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج ۱، ص ۲۳۳، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.[۵] «و یبدء من لقیه بالسّلام»؛ صدوق، محمد بن على، عیون أخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۳۱۷، تهران، نشر جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق؛ ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبیطالب (ع)، ج ۱، ص ۱۴۷، قم، علامه، چاپ اول، ۱۳۷۹ق؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام، ج ۱، ص ۴۴۵، بیروت، دار الکتاب العربى، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق؛ ابن سید الناس، أبو الفتح محمد، عیون الأثر، ج ۲، ص ۳۹۳، بیروت، دار القلم، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.[۶] در همین زمینه، شیخ بهایی (م ۱۰۳۱ق) گزارشی را نقل میکند:در ایام حضرت نبوى، شخصى در جایى پنهان شده بود که شاید در سلام بر آنحضرت سبقت گیرد. مقارن اینحال جبرئیل آمد و آنحضرت را خبر داد و گفت: حق تعالى میفرماید که فلان شخص در فلان موضع پنهان است تا در سلام بر تو سبقت گیرد و ما نخواستیم که مدعاى آن شخص حاصل شود، شما باید بر آن شخص در سلام سبقت کنى. با این وجود، این روایت نیز ناظر بر آن نیست که همواره پیامبر (ص) از نیروی غیب بهره جسته و مانع از آن میشد تا دیگران ابتدا به حضرتشان سلام کرده و از این فیض بیبهره باشند، بلکه شاید دلایلی وجود داشته که تنها در همین مورد، فرشته وحی به پیامبر (ص) خبر داده که فردی به دنبال آن است که ابتدا به سلام کرده و نباید این اتفاق رخ دهد؛ زیرا شاید او قصد داشته باشد تا از این راه، مقاصد دیگری را دنبال کند. بهایى، محمد بن حسین، کلیات اشعار و آثار فارسى، ص ۱۰۳، تهران، کتابفروشى محمودى، چاپ اول، ۱۳۵۲ش.[۷] به عنوان نمونه: ۱. عبد الرحمان بن غنم دوسی میگوید: معاذ بن جبل در حالیکه گریان بود نزد پیامبر (ص) آمد و سلام نمود و حضرت جواب سلام او را دادند.[شیخ صدوق، امالی، ص ۴۲، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، ۱۴۰۰ق] ۲. حضرت فاطمه (ع) در محراب عبادت مشغول راز و و نیاز بود و پشت سرش، ظرفى در حال جوشیدن بود. فاطمه (ع) وقتى صداى پیامبر (ص) را شنید، بیرون آمد و بر پدرش سلام نمود... و پیامبر جواب سلامش را داد و دستش را به سر او کشید. قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّه، الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۵۳۲، قم، مؤسسه امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق. آیات مرتبط با سلام: سوره آل عمران (۱۵۹) : فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ ۖ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ. سوره الأنعام (۵۴) : وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ۖ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ۖ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ. سوره يونس (۱۰) : دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ ۚ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. سوره هود (۶۹) : وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا سَلَامًا ۖ قَالَ سَلَامٌ ۖ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ. سوره إبراهيم (۲۳) : وَأُدْخِلَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ ۖ تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ.