امامعلی (ع)، دستپرورده وحی و رسالت، الگوی كامل انسانیت است. در تمام صفات ارزنده الهی گوی سبقت را از همگان ربوده، جامع اضداد است و در تمام جوانب زندگی فردی و اجتماعی، مادی و معنوی، نمونه و آینه تمام نمای اسلام است. هر فردی بخواهد سبک زندگی قرآنی اسلامیداشته باشد، باید زندگی را از امامعلی (ع) بیاموزد. سبک زندگی امامعلی (ع) همان سبک زندگی قرآنی و اسلامی است که باید شناخت و بر اساس آن زندگی کرد؛ زیرا آن حضرت (ع) در سایه تربیت پیامبر (ص) و قرآن بود و یکی از تبیینکنندگان و مفسران علمی و عملی قرآن بشمار میرود.
- امامعلی (ع)در قرآن: در قرآن امامعلی (ع) نفس و جان پیامبر (ص): «آلعمران، آیه ۶» از اولواالامرهایی که اطاعتش واجب: «نساء، آیه ۵۹» عالم و دانای به تمام کتاب: «رعد، آیه ۴۳» راسخ در علم: «آلعمران، آیه ۷» اهل عصمت و طهارت: «احزاب، آیه ۳۳» اهل الذکر: «انبیاء، آیه ۷» از خویشان و ذویالقربایی که مودتشان واجب: «شوری، آیه ۲۳» از ابرار و مقربان: «سوره انسان، آیه ۱ و دهها عنوان و دارنده فضایل بسیار دیگر معرفیشده است.
امامعلی (ع) در روایات: در روایات امامعلی (ع) چنین معرفیشده است: كنار سفرهی غذا مانند بندگان مینشست، اگر دو لباس مرغوب و غیر مرغوب تهیه میكرد مرغوبش را به غلام خویش میداد، با دست مبارك خویش هزار برده را تربیت كرد و درراه خدا آزاد نمود. هیچکس را توانایی انجام كارها و عبادات حضرت نبود، شب و روز هزار ركعت نماز بهجا میآورد و البته شبیهترین اشخاص به ایشان علی بن الحسین (ع) بود. [۱] هر وقت ثروتی به دست حضرت (ع) میرسید فقراء را جمع میكرد و پولها را از دست راست به دست چپ میریخت و میفرمود: ای پولهای زرد و سفید مرا گول نزنید و بروید و غیر مرا گول بزنید و در همان مجلس همه را به هر صاحب حقی عطا میفرمود و سپس دو ركعت نماز شكر بجا میآورد. [۲] هرروز صبح كه میشد وارد بازار مسلمین میشد، اول بازار میایستاد و میفرمود: ای اهل بازار و تجّار ابتدا از خدا طلب خیر كنید و با آسانگیری بر مردم، خیروبرکت را به كسب خود وارد كنید، شغل را به زینت حلم مزیّن نمایید، حتماً از دروغ و قسم پرهیز كنید، از ظلم و بیانصافی اجتناب نمایید و به داد محرومین برسید و بههیچوجه به ربا و معاملات ربوی نزدیك نشوید. [۳] برای كارگزاران مملكتی مینوشت كه قلمها را كوتاه بگیرید، خطها را نزدیك هم قرار دهید، حرف و سخنهای اضافی را حذف كنید، جداً مواظب باشید كه در استفاده از بیتالمال مسلمین زیادهروی نكنید. [۴] پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه تا هنگام مرگ در شهر مكه نخوابید و هر وقت نماز عصر را میخواند از شهر خارج میشد و استراحت میكرد، سؤال میكردند كه یا علی چرا چنین میكنی؟ میفرمود: در زمینی كه پیامبر (ص) از آن هجرت كرده كراهت دارم استراحت كنم. [۵] یكی از شبها مقداری پول برای حضرت آوردند، فرمود: هماکنون آن را تقسیم كنید. عرض كردند، الآن شب است صبر كنید تا فردا تقسیم كنیم، فرمود: آیا شما یقین دارید كه من فردا زنده هستم. گفتند ما هم برای خود چنین باوری را نداریم فرمود: پس تأخیر نیندازید شمعی آوردند، زیر نور شمع اموال را تقسیم كردند. [۶] در آن هنگام كه مردم به سفرهی چرب و درهم و دینار معاویه هجوم میبردند، عدهای از راه خیرخواهی میگفتند یا امامعلی (ع) از اموال بیتالمال به اشراف عرب و قریش بده كه اینقدر از كنار تو پراكنده نشوند. میفرمود: آیا از من میخواهید كه پیروزی را از طریق ظلم به دست آورم نه به خدا سوگند چنین كاری را نخواهم كرد. [۷] روزی عقیل برادر آن حضرت درخواست كمك مالی كرد و گفت من تنگدستم مرا چیزی عطا كن، حضرت فرمود: صبر داشته باش تا میان مسلمین تقسیم كنم، سهمیهی تو را خواهم داد، عقیل اصرار ورزید، امامعلی (ع) به مردی گفت: دست عقیل را بگیرد و ببر میان بازار، بگو قفل مغازهای را بكشند و آنچه در میان مغازه هست بردارد. عقیل در جواب گفت میخواهی مرا بهعنوان دزدی بگیرند. امامعلی (ع) فرمود: پس تو میخواهی مرا سارق قرار دهی كه از بیتالمال مسلمین بردارم و به تو بدهم؟! [۸] روزی معاویه به یكی از دوستان امامعلی (ع) به نام ضرّار گفت: مقداری از اخلاق امامعلی (ع) را برایم شرح بده: گفت هر چه بگویم در امان هستم، گفت در امانخواهی بود. ضرّار گفت سوگند به خدا كه او در كسب مكارم اخلاق بلندهمت بود، به عدل حكم میكرد، چشمههای علم و دانش از همهی وجودش جوشان بود، از دنیا و زرقوبرق آن وحشت داشت، با شب و تاریكیاش مأنوس بود، او در دل شبها خیلی گریه میكرد و باخدای خویش مناجات مینمود، لباس خشن میپوشید، نان خشك میخورد. او در میان ما مثل یكی از ما بود و بهمحض آنکه او را میخواندیم پاسخ مثبت میداد و با همه قرب و نزدیكی كه با او داشتیم هیبتش ما را میگرفت و ما نمیتوانستیم چشم در چشمش بیندازیم. وقتی میخندید، دندانهایش مثل لؤلؤ بود، اهل دین را محترم میشمرد، مساكین و محرومین را دوست میداشت، مردم قوی در باطل خود به او طمع نمیبردند، فقراء هم از عدل حضرتش مأیوس نمیشدند. به خدا قسم در بعضی مواقع در دل شبها او را در حالی در محراب عبادت میدیدم كه مثل انسان مارگزیده به خود میپیچید و با ناله گریه میكرد. مثل آن است كه الآن دارم صدای نازنینش را میشنوم كه میفرمود: ای دنیای پست آیا به من تعرّض میكنی، مرا بهسوی خود تشویق میكنی؟ هیهات، هیهات برو و غیر مرا فریب بده، مرا به تو حاجتی نیست! سپس میفرمود: آه آه از كمی توشه و طولانی بودن سفر و وحشت راه! در اینجا بود كه اشك معاویه ویارانش جاری شد و گفت: قسم به خدا ابوالحسن اینچنین بوده تو در فراقش چگونه صبر میكنی؟ گفت صبر كسی كه فرزندش در دامنش ذبح شود، آنگاه ضرّار درحالیکه گریه میكرد از جای برخاست و كاخ معاویه را ترك كرد. معاویه خطاب به دوستان خود كرد و گفت اگر من از میان شما بروم شما مرا اینگونه ثنا نخواهید گفت. یكی از حضار پاسخ داده هر كس صاحب آن چیزی است كه به دست آورده! [۹] مقداری عسل و انجیر از هَمْدان و حُلْوان برای حضرت (ع) آوردند امر فرمود بین یتیمان تقسیم كنند و خود حضرت (ع) شخصاً بچههای یتیم را نوازش میكرد و از عسل و انجیر به دهانشان میگذاشت، عرض میكردند: چرا شما این كار را میكنید؟ میفرمود: امام پدر یتیمان است، این عمل را انجام میدهم تا احساس بیپدری نكنند. [۱۰] روزی پنج بار شتر خرما برای شخص آبرومندی فرستاد كه جز از امامعلی (ع) از دیگری درخواست و سؤال نمیكرد. یك نفر خدمت حضرت بود گفت یا علی آن مرد از شما تقاضایی نكرد و از پنج بار شتر یكی او را كفایت مینمود، حضرت فرمود: مانند تو در میان مؤمنین هرگز زیاد نشود، من میبخشم و تو بخل میكنی، اگر به كسی كمك كنم بعدازآنکه سؤال نماید در این صورت آنچه به تو دادهام قیمت همان آبرویی است كه ریخته و سبب آبروریزی او من شدهام، درصورتیکه رویش را فقط در موقع عبادت و پرستش به پیشگاه پروردگار بر زمین میگذارد. هر كس چنین كاری با برادر مسلمان خود بنماید با توجه به احتیاج و موقعیت داشتن از برای دستگیری، به خدای خویش دروغ گفته؛ موقعی كه در حق برادر دینی خویش دعا میكند و تقاضای بهشت را مینماید، در زبان بهشت را میخواهد ولی در عمل از مالی بیارزش مضایقه دارد و كردار او مطابقت با گفتارش ندارد. [۱۱] پدر و پسری بهعنوان مهمان به خانهی حضرت آمدند، آن بزرگوار از جای خود حركت كرد و آنها را بالای مجلس نشانید و خود در مقابل آنها نشست، آنگاه دستور داد غذا بیاورند. پس از صرف خوراك، قنبر طشت و آفتابه و حوله آورد خواست دست پدر را بشوید امامعلی (ع) از جا بلند شد و آفتابه را از دست قنبر گرفت تا دست پدر را بشوید ولی آن مرد خود را به خاك افكنده عرض كرد یا علی تو میخواهی آب بر دست من بریزی، خداوند مرا بدان حال نبیند؟ فرمود: بنشین خدا میبیند ترا درحالیکه یكی از برادرانت كه با تو فرقی ندارد مشغول خدمت توست. امامعلی (ع) فرمود: قسم میدهم بهحق بزرگی كه بر گردنت دارم طوری آرام و آسوده بنشین چنانکه اگر قنبر بر دستت آب میریخت آسوده بودی. هنگامیکه دست او را شست آفتابه را به فرزندش محمد بن حنفیه داد و فرمود: اگر این پسر تنها آمده بود دست او را میشستم ولیکن خداوند دوست ندارد پدر و پسری كه در یك محل و مجلس هستند در احترام مساوی باشند اكنون پدر دست پدر را شست تو هم پسر جان دست پسر را بشوی! [۱۲] روزی با قنبر برای خرید پیراهن به بازار آمدند در مغازهای ایستاده و فرمود دو پیراهن لازم دارم، آن مرد عرض كرد یا امامعلی (ع) هر نوع پیراهن بخواهی من دارم، همینکه امامعلی (ع) فهمد این شخص او را میشناسد از او گذشت به لباسفروش دیگری رسید كه پسر مغازهدار مشغول خریدوفروش بود. دو پیراهن یكی به سه درهم و دومی را به دو درهم خرید. به قنبر فرمود: لباس سه درهمی برای تو باشد. عرض كرد: مولای من این پیراهن برای شما سزاوارتر است زیرابه منبر تشریف میبرید و مردم را موعظه میكنید. فرمود: تو نیز جوانی و آراستگی سنین جوانی داری، از طرفی من شرم دارم از پروردگارم كه خود را بر تو برتری دهم. از پیامبر (ص) شنیدم كه فرمود: از همانکه میپوشید و میخورید به غلامان خود بدهید. [۱۳] دریکی از جنگها با مرد مشركی میجنگید، آن مرد عرض كرد یا علی شمشیرت را به من ببخش، حضرت شمشیر را بهسویش انداخت، حریف درنهایت تعجب گفت: ای پسر ابیطالب در شگفتم كه در چنین موقعیتی شمشیرت را به دشمن میبخشی! فرمود: تو دست تقاضا دراز كردی، رد كردن درخواست و سؤال از شیوهی كرم به دور است. مرد كافر از اسب پیاده شد و گفت: این روش اهل دیانت است پای مبارك آن جناب را بوسید و ایمان آورد. [۱۴]
پیامبر (ص) و امامعلی (ع)
سنّ پیامبر (ص) از ۳۰ سال گذشته بود در مكّه قحطی و گرانی پیش آمد. این امر سبب شد كه امامعلی (ع) به مدّت ۷ سال در خانه پیامبر (ص) تا اوّل بعثت، زندگی كند و در مكتب كمال و فضیلت آن حضرت تربیت شود. امامعلی (ع) در خطبه ۱۹۲ نهجالبلاغه: «و من در پی او بودم چنانکه بچّه در پی مادرش، هرروز برای من از خلقوخوی خویش نشانههای برپا میداشت و مرا به پیروی آن میگماشت.» بعد از آنکه محمّد (ص) به پیامبری مبعوث گردید، امامعلی (ع) نخستین مردی بود كه به او گروید.
حکایتی از ابوطالب (ع): برای اوّلین بار ابوطالب پسر خود را دید كه با پسرعموی خود مشغول نماز هستند. از وی پرسید: پسر جآنچهکار میکنی؟ گفت: پدر، من اسلام آوردهام و برای خدا با پسرعموی خویش نماز میگزارم. ابوطالب گفت: از وی جدا مشو كه البته تو را جز به خیر و سعادت دعوت نكرده است.
حکایتی از ابن عبّاس: ابن عبّاس: نخستین كسی كه با پیامبر (ص) نماز گزارد، امامعلی (ع) بود. روز دوشنبه پیامبر (ص) به مقام نبوّت برانگیخته شد. روز سهشنبه امامعلی (ع) نماز خواند. در سال ۳ بعثت بعد از نزول آیه؛: «خویشان نزدیکتر خود را انذار كن!» پیامبر (ص) بنی عبدالمطّلب را كه حدود ۴۰ نفر بودند دعوت كرد و به آنها ناهار داد، امّا آن روز نشد سخن بگوید، روز دیگر آنها را دعوت كرد و بعد از صرف ناهار به آنها فرمود:
- کدامیک از شما مرا یاری و به من ایمان میآورد تا برادر و جانشین من باشد،
- امامعلی (ع) برخاست و فرمود: ای رسول خدا! حاضرم شمارا در این راه یاری دهم.
- پیامبر (ص) فرمود: بنشین. آنگاه سخن خویش را تكرار كرد و كسی برنخاست و فقط امامعلی (ع) برخاست و …
- امامعلی (ع) فرمود: من آمادهام.
- پیامبر (ص) فرمود: فرمود بنشین و بار سوم سخن خود را تکرار کرد. باز
- امامعلی (ع) برخاست و آمادگی خود را برای یاری و همراهی پیامبر اعلام كرد.
- پیامبر (ص) فرمود: «این علی، برادر، وصی، وارث و جانشین من است.» بعد از ۱۳ سال دعوت پیامبر (ص) در مكّه، مقدّمات هجرت آن حضرت به مدینه فراهم شد.
لیلةالمبیت: در شب هجرت، پیامبر (ص) به امامعلی (ع) فرمود: لازم است در بستر من بخوابی، امامعلی (ع) در بستر پیامبر (ص) خوابید و آن شب كه اوّل ربیع الاوّل سال چهاردهم بعثت بود، لیلةالمبیت نامیده میشود و بر اساس روایات در همین شب آیهای درباره امامعلی (ع) نازل شد. چند شب پیش از هجرت، شبی پیامبر (ص)، همراه امامعلی (ع) بهجانب كعبه حركت كردند. پیامبر (ص) به امامعلی (ع) فرمود: روی شانه من سوار شو. امامعلی (ع) روی شانه پیامبر (ص) سوار شد و مقداری از بتهای كعبه را از جا كندند و درهم شكستند و آنگاه متواری شدند تا قریش ندانند كه این كار را چه كسی انجام داده است. بعد از هجرت پیامبر (ص)، امامعلی (ع) به فاصله سه روز بعد، از آنکه امانتهای رسول خدا را به صاحبانش داد، همراه فواطم، یعنی مادرش فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر پیامبر (ص) و فاطمه دختر زبیر و مسلمانانی كه تا آن روز موفّق به هجرت نشده بودند، عازم مدینه گردید. وقتی وارد مدینه شد پاهایش مجروح شده بود، پیامبر (ص) چون او را دید از فداكاری آن حضرت قدردانی و تشكّر كرد. در سال اوّل هجرت كه پیامبر (ص) میان مهاجر و انصار رابطه برادری را برقرار ساخت به امامعلی (ع) فرمود: «تو در دنیا و آخرت برادر من هستی.»
ازدواج امامعلی (ع): در سال ۲ هجرت، امامعلی (ع) با حضرت فاطمه (س) ازدواج كرد. در رمضان سال ۲ هجرت، ۲ افتخار بزرگ نصیب علی بن ابیطالب (ع) شد، ۱۵ ماه رمضان سال ۲ هجری خداوند، امام مجتبی (ع) را به امامعلی (ع) داد.
شجاعت امامعلی (ع): در ۱۷ ماه رمضان سال دوم، جنگ بدر پیش آمد كه قهرمانی امامعلی (ع) زبانزد خاصّ و عامّ گردید. شیخ مفید: مسلمانان در جنگ بدر ۷۰ نفر از كفّار را كشتند كه ۳۶ نفر آنها را امامعلی (ع) بهتنهایی كشت و در كشتن بقیّه هم دیگران را یاری نمود. در شوّال سال ۳ هجرت، غزوه معروف اُحُد پیش آمد. نام امامعلی (ع) در این غزوه هم مانند: «بدر» پرآوازه است. در همین غزوه بود كه پیامبر (ص) درباره امامعلی (ع) فرمود: «همانا علی از من است و من از اویم.» و در همین غزوه بود كه منادی در آسمان ندا كرد: «شمشیری جز ذوالفقار و جوانمردی جز علی نیست.» در سال ۴ هجرت بود كه خداوند، امام حسین (ع) را به امامعلی (ع) عطا فرمود، پسری كه نُه نفر امام بر حقّ از نسل مبارك وی پدید آمدند. در شوّال سال پنجم، غزوه خندق (یا احزاب) پیش آمد و امامعلی (ع) در مقابل عمرو بن عبدود به مبارزه ایستاد، پیامبر (ص) فرمود: «تمام ایمآنکه علی است در مقابل تمام شرك كه عمرو بن عبدود است به جنگ ایستاد.» و نیز فرمود: «مبارزه علی در مقابل عمرو، برتر از اعمال امّتم تا روز قیامت است.» در سال هفتم هجرت، غزوه: «خیبر» روی داد كه پیامبر (ص) فرمود: «فردا این پرچم را به دست كسی میدهم كه خدا و رسولش را دوست میدارد و خدا و رسولش هم او را دوست میدارند و حملهکنندهای است كه گریزنده نیست و برنمیگردد تا خداوند به دست او فتح و پیروزی آوَرَد.» سال ۹ هجرت، در ۲۰ ماه رمضان، پیامبر (ص) مكّه را فتح كرد و آخرین سنگر مستحكم بتپرستی را از میان برداشت. بعد از فتح مكّه غزوه: «حنین» و سپس غزوه: «طائف» پیش آمد و امامعلی (ع) همراه پیامبر (ص) بود، در غزوه حنین فقط نُه نفر ازجمله امامعلی (ع) با پیامبر (ص) باقی ماندند و دیگران گریختند. سال ۹ هجرت، غزوه تبوك پیش آمد و از ۲۷ غزوه پیامبر (ص)، فقط در این غزوه امامعلی (ع) همراه آن حضرت نبود، چون پیامبر (ص) او را بهجانشینی خود در مدینه گذاشت و حدیث معروف: «منزلت» در همین باره است كه پیامبر اكرم به امامعلی (ع) فرمود: «آیا خشنود نیستی كه منزلت تو نسبت به من، همانند منزلت هارون نسبت به موسی باشد، جز آنکه پس از من پیامبری نیست.» و در همین سال بود كه امامعلی (ع) دستور یافت تا آیات سوره برائت را از خلیفه اول بگیرد و آنها را از طرف پیامبر (ص) بر بتپرستان بخواند. در سال دهم هجرت، در ۵ ذیالقعده، پیامبر (ص)، امامعلی (ع) را به یمن فرستاد تا مردم را به اسلام دعوت كند و براثر دعوت وی بسیاری از مردم به دین مبین اسلام درآمدند.
غدیر خمّ: در همین سال بود كه قضیّه: «غدیر خم» پیش آمد كه پیامبر (ص) در آن روز ضمن معرّفی امامعلی (ع) بهعنوان جانشین خود، فرمود: «هر كه من رهبر اویم، این علی رهبر اوست.» این حدیث را ۱۱۰ نفر صحابی و ۸۴ نفر از تابعین و ۳۶۰ نفر از دانشمندان سُنّی از قرن ۲ تا قرن ۱۳ هجری روایت کردهاند. در سال ۱۱ هجری، پیامبر (ص) از دنیا رفت، امامعلی (ع) میگوید: «جان گرامیات میان سینه و گردنم از تن مفارقت نمود.» درحالیکه بنا به وصیّت نبی (ص)، وصی او امامعلی (ع) مشغول غسل و کفنودفن حضرتش بود،: «اصحاب سقیفه» در سقیفه بنی ساعده دست بهنوعی كودتا زدند. توطئه شومی كه آثار و عوارض آن تاریخ را سیاه و سرنوشت مردم را تیره و تباه كرد و سنّت سیّئه ای پایهگذاری شد كه ازآنپس در هر عصر و نسل در ظلمت شب، بوزینگان اموی و عبّاسی یكی پس از دیگری بر تخت جستند و رهبری امّت اسلامی را به بازی گرفتند. بهعبارتدیگر آنچه در سقیفه اتفاق افتاد زیربنای خیانتی بزرگ و تاریخی به مسلمانان بود، زیرابه تعبیر فنّی كلمه، با تقدّم: «مفضول» بر: «افضل»، اصحاب سقیفه با تردستی تمام در این ماجرا پیروز شدند و امامعلی (ع) را باآنهمه سوابقِ درخشانِ جهاد و دانش و تقوا، خانهنشین نمودند؛ و ۲۵ سال تمام، نهتنها حقِّ مسلّمِ امامعلی (ع) زیر پای زر و زور و تزویر نهاده شد، بلكه مهمتر آنکه حقِّ تمامی آحاد و افراد و ملّتی كه باید زمامداری عادل و آگاه بر آنها حكومت كند پایمال گردید. سرانجام همین نوع خلافت بود كه زمینه سلطه و حاكمیّت بنی امیّه و سپس بنی عبّاس را فراهم ساخت و همین سنّت سَیِّـئَه تقدّمِ مفضول بر افضل بود كه بهانهای به دست بهانه جویان داد تا: «حقیقت» را فدای: «مصلحت» نفسانی خویش كنند. در دوران حكومت پنجساله امامعلی (ع)، عواملی دستبهدست هم داد و مانع اصلاحات و عدالتی كه امامعلی (ع) میخواست شد. در این مدّت، وقتِ امامعلی (ع) بیشتر صرف خنثی كردن توطئهها و مبارزه با ناكثین، یعنی پیمانشکنانی چون طلحه و زبیر و قاسطین، یعنی ستمگران و زورگویانی چون معاویه و پیروانش و مارقین، یعنی خارج شوندگان از اطاعت امامعلی (ع) چون خوارج نهروان، گردید.
شیفتگی پیامبر (ص): امامعلی (ع) در تمام دوران عمر ۶۳ ساله خود، در حدّ اعلای پاكی و تقوا، درستی، ایمان و اخلاص، روی حساب: «لا تَأخُذُهُ فِی اللّهِ لَوْمَةَ لائِم» زندگی كرد و جز خدا هدفی نداشت و هر كاری كه میکرد به خاطر خدا بود و اگر به پیامبر (ص) آنهمه شیفته بود برای خدا بود. او غرق ایمان و اخلاص به خدای متعال بود. او تمام عمرش را با طهارت و تقوا سپری كرد و طیّب و طاهر و آراسته به تقوا خدا را ملاقات نمود.
نکتههای برجسته از سیره امامعلی (ع):
۱ ـ در جریان شورای ششنفری كه به دستور خلیفه دوم برای انتخاب خلیفه بعد از او تشكیل شد، عبدالرّحمان بن عوف كه خود را از خلافت معذور داشته بود. بهظاهر در مقام بیطرفی قرار گرفت و نامزدی خلافت را در امام علی و خلیفه سوم منحصر دانست و بر آن شد تا در میان آنان یكی را برگزیند. از علی خواست تا با او به كتاب خدا و سنّت رسولالله و روش خلیفه اول و خلیفه دوم بیعت كند. امّا امامعلی (ع) فرمود: «من بر اساس كتاب خدا و سنّت رسول خدا و طریقه و روش خود در این كار میکوشم.» امّا همین مسئله چون به خلیفه سوم پیش نهاد شد، در دم پذیرفت و بهآسانی به خلافت رسید!
۲ ـ امامعلی (ع) پس از قتل خلیفه سوم آنگاهکه بنا به درخواست اكثریت قاطع مردم مسلمان، ناچار به پذیرش رهبری بر آنان گردید، در شرایطی حكومت را به دست گرفت كه دشواریها در تمام زمینهها آشکارشده بود، ولی امام با همه مشكلات موجود، سیاست انقلابی خود را در سه زمینه: حقوقی، مالی واداری، آشكار كرد.
الف ـ در عرصه حقوقی: اصلاحات او درزمینهٔ حقوقی، لغو كردن میزان برتری در بخشش و عطا و یكسانی و برابر دانستن همه مسلمانها در عطایا و حقوق بود و فرمود: «خوار نزد من گرامی است تا حقّ وی را بازستانم و نیرومند نزد من ناتوان است تا حقّ دیگری را از او بگیرم.»
ب ـ در عرصه مالی: امامعلی (ع) همه آنچه را كه خلیفه سوم از زمینها بخشیده بود و آنچه از اموال كه به طبقه اشراف هبه كرده بود، مصادره نموده و آنان را در پخش اموال به سیاست خودآگاه ساخت و فرمود: «ای مردم! من یكی از شمایم، هر چه من داشته باشم شما نیز دارید و هر وظیفه كه بر عهده شما باشد بر عهده من نیز هست. من شمارا به راه پیامبر (ص) میبرم و هر چه را كه او فرمان داده است در دل شما رسوخ میدهم. جز اینکه هر قطعه زمینی كه خلیفه سوم آن را به دیگران داده و هر مالی كه از مال خدا عطا كرده باید به بیتالمال باز گردانیده شود. همانا كه هیچچیز حقّ را از میان نمیبرد، هرچند مالی بیابم كه با آن زنی را به همسری گرفته باشند و كنیزی خریده باشند و حتّی مالی را كه در شهرها پراكنده باشند آنها را بازمیگردانم. در عدل، گشایش استوکسی كه حقّ بر او تنگ باشد، ستم بر او تنگتر است.»
ج ـ در عرصه اداری: امامعلی (ع) سیاست اداری خود را با دو كار عملی كرد:
- عزل والیان خلیفه سوم در شهرها.
- واگذاشتن زمامداری به مردانی كه اهل دین و پاكی بودند.
به همین جهت فرمان داد تا خلیفه سوم بن حنیف، والی بصره گردد و سهل بن حنیف، والی شام و قیس بن عباده، والی مصر و ابوموسی اشعری، والی كوفه و درباره طلحه و زبیر كه بر كوفه و بصره ولایت داشتند نیز چنین كرد و آنها را با ملایمت از کاربر كنار ساخت. امام (ع) معاویه را عزل نمود و حاضر به حاكمیّت چنان عنصر ناپاكی بر مردم شام نبود. موضع امام در آن شرایط و اوضاع، هجوم به معاویه و پاکسازی او ازنظر سیاسی بود. او خویشتن را مسئول میدید كه مسقیم انشعاب و كوشش در تمرّد و سرپیچی غیرقانونی را از بین ببرد و این خلل را معاویه و خطّ بنی امیّه به وجود آورده بودند. امام (ع) میبایست این متمرّدان را پاکسازی كند، زیرا پاکسازی كالبد اسلام از آن پلیدیها، وظیفه امام بود، هرچند امری دشوار مینمود. بهعبارتدیگر علّت عزل معاویه و اعلانجنگ بر ضدّ او، انگیزه مكتبی بود كه انگیزهای بزرگ به شمار میرفت؛ و بدین گونه امامعلی (ع) در دو میدان نبرد میکرد: میدانی بر ضدّ تجزیه سیاسی و میدانی بر ضدّ انحراف داخلی در جامعه اسلامی، انحرافی كه درنتیجه سیاست سابق از جبههگیری غیر اسلامی شکلگرفته بود؛ و ازاینجا ارزش کارهای امام (ع) در پاکسازی آن اوضاع منحرف و بازستاندن اموال از خائنان، بیهیچ نرمی و مدارا، آشكار میگردد. امامعلی (ع) میفرمود: «همانا كه معاویه خطّی از خطهای اسلام و مكتب بزرگ آن را نشان نمیدهد بلكه جاهلیّت پدرش ابوسفیان را مجسّم میسازد. او میخواهد موجودیّت اسلام را به چیزی دیگر تبدیل سازد و جامعه اسلامی را به مجمعی دیگر تغییر دهد، میخواهد جامعهای بسازد كه به اسلام و قرآن ایمان نداشته باشند. او میخواهد: «خلافت» بهصورت حكومت قیصر و كسری درآید.» با همه مشكلاتی برای كه امام (ع) پیش آمد آن حضرت از مسیر خویش عقبنشینی نكرد، بلكه در خطّ خویش باقی ماند و كار ضربه زدن به تجزیهطلبان را تا پایان زندگانی شریف خود ادامه داد و تا آن دم كه در مسجد كوفه به خون خویش در غلتید، برای از بین بردن تجزیه، با سپاهی آماده حركت بهسوی شام بود تا سپاهی را كه از باقی سپاهیان اسلام جداشده بود و به رهبری معاویه اداره میشد از بین ببرد. بنابراین امام (ع) در چشم مسلمانان آگاه تنها كسی بود كه میتوانست پس از عمیق شدن انحراف و ریشه دوانیدن آن در پیكره اسلام، دستبهکار شود و با هر عامل جور و تبعیض و انحصارطلبی بجنگد. باشد كه در پرتو اشعّه تابناك آن خورشید هدایت و ولایت، فضای تاریك جهل و ضلالت را بشكافیم و به رشد و تعالی كاملِ انسانی خویش نائل آییم.
نظرات و انتقادات را در بخش دیدگاهها مطرح و مطالبتان را به ادمین: @yomnaadmin ارسال فرمایید.
پانوشت:
[۱] . أمالی صدوق، ص۱۶۹٫
[۲] . أمالی صدوق، ص۱۶۹٫
[۳] . بحار، ج۴۱، ص۱۰۴باکمی تصرف.
[۴] . بحار، ج۴۱، ص۱۰۴٫
[۵] . علل الشرایع، ص۱۵۵٫
[۶] . امالی شیخ طوسی، ص۲۵۷«تُقبِّلونَ أنْ أعیشَ إلی غدٍ».
[۷] . بحار، ج۴۱، ص۱۰۹٫
[۸] . بحار، ج۴۱، ص۴۱۴
[۹] . ارشاد دیلمی،ج۲، ص۱۴ ـ ۱۳٫
[۱۰] . بحار، ج۴۱، ص۱۲۳٫
[۱۱] . انوار نعمانیه، ص۳۴۳٫
[۱۲] . بحار قدیم، ج۱۶، ص۱۴۸٫
[۱۳] . بحار، ج۹، ص۵۰۰٫
[۱۴] . فروع كافی، ج۴، ص۳۹٫ سید كاظم ارفع، سیره عملی امام علی(ع)، ج۲، ص۱۸
منابع: