میگویند، اگر پیر هم از دنیا بروید، با چهرهای جوان وارد بهشت خواهید شد. یعنی جوانی مثل یك پاداش برای نیكوكاران است. اما نه فقط در زندگی اخروی، بلكه در این دنیا هم موهبتی به ما عطا میشود. به نام «دوران جوانی» كه باید با احتیاط و برنامهریزی صحیح در آن قدم بگذاریم و پیش برویم. شاید اگر در این دنیا هم از پیری به جوانی میرسیدیم، بیشتر قدر چیزی را كه داشتیم، میدانستیم و برای انرژی و قدرتی كه در وجودمان میجوشید و رشد مینمود، ارزش بیشتری قائل بودیم.
شاید پایان جوانی، پایان تلاش برای رسیدن به آرزوها نباشد و در پیری هم اگر همت كنیم، فرصتی برای جامه عمل پوشاندن به افكارمان باشد، اما بیایید منصفانه بنشینیم و كلاهمان را قاضی كنیم و با خودمان عاقلانه فكر كنیم، آیا كسی كه در جوانی عزمش را جزم نكرده و اراده و همت به خرج نداده، میتواند در پیری كه كهولت سن او را دچار بیماریها و ناتوانیهای بسیار میگرداند، تلاشی دو چندان و بیش از اندازه برای رسیدن به خواستههایش از خود نشان دهد؟
گاهی با یك تحول عظیم در وجود برخی انسانها این كار امكانپذیر میشود، اما در بیشتر موارد تنها یك آرزو بیشتر نیست و تنها اندیشه كسانی است كه فكر میكنند، همیشه فرصت شكوفا كردن استعدادهایشان را دارند. درست است كه جوانی فرصتی است برای گذراندن اوقات شاد و لذتبخش زندگی، اما باید در كنار این لحظههای زیبا زمانی را هم برای كار و تلاش و سرمایهگذاری قرار دهیم، سرمایهای كه در وجود هر انسانی قرار دارد و وظیفه هر كس این است كه در اولین فرصت، آنرا رشد و پرورش دهد تا سرنوشتش را رقم زده و آیندهاش را از بلاتكلیفی و سرگردانی نجات بخشد.
اگر در ورزشی استعداد داشته و به آن علاقه دارید، به كلاسهای مخصوص آن بروید و آنرا به طور پایهای و اصولی یاد بگیرید و تلاش كنید و به امید رسیدن به رتبهی اول، هر روز بهتر از روز قبل شوید. شاید فكر كنید كه همه انسانها كه نمیتوانند، جزو مقامآورندگان و قهرمانان بشوند، پس در این میان تكلیف كسانی كه به هدفشان نمیرسند، چیست؟ جواب شما میتواند این باشد كه اگر هدفی واقعی باشد و اگر كسی صادقانه و باخلوص نیت به چیزی فكر كند و با تمام وجود برای رسیدن به آن زحمت بكشد، نه تنها در ورزش، بلكه در رشتههای دیگر علمی و هنری و صنعتی و… میتواند به اوج قله و بالاترین مرتبه برسد. مثلاً در همین مسئلهی ورزش، هدف باید نشاط و سلامتی و خود ورزش باشد. كسی كه برای رسیدن به شهرت و قیافه گرفتن برای دوستان و اطرافیانش به دنبال قهرمانی باشد، هرگز تلاشش نتیجه نخواهد داد و اگر هم قهرمان شود در چشم بر هم زدنی، از جایگاهش سقوط میكند و خیلی زود به دست فراموشی سپرده میشود.
جوانی مانند باغ بزرگی است كه خداوند كلیدِ درِ آنرا در زمان خاصی به انسان میدهد، هر كس میتواند در آن گلی یا درختی بكارد، همانطور كه بعضی جوانان بیخیال باغشان میشوند و از روییدن علفهای هرز و سمی و آفتهایی كه شروع به رشد میكنند، غافل میمانند. آنها نه تنها چیزهایی را كه برای سلامت باغشان مفید و لازم میباشد را نادیده میگیرند، بلكه موجودات و جانورانی را به باغ راه میدهند كه آنرا از یك بیابان هم خشكتر و پر از خار و خاشاك میگرداند.
چیزهایی مثل موادّ مخدّر كه در قرن جدید انواع مدلهای آن بدن انسان را مانند لاشهای مكان رشد كرمهای مختلف میگردانند و برخی دیگر از آنها كه مصرفشان، مغز شخص را در یك لحظه مانند موتوری خاموش كرده و از كار میاندازد و جانورانی كه برای رسیدن به پول راحت، در نقاب دوستان صمیمی وارد زندگی یك جوان میشوند و در كوتاهترین زمان باغ جوانیاش را میخشكانند. چرا برخی جوانان به این سمت و سو میروند؟ آیا پدر و مادر و خانواده مقصرند؟ تا كی، یك نفر میتواند برای انحراف از راه درست، دیگران را تقصیركار بداند و خودش را قربانی كمبودها و بدمداری چرخ روزگار قلمداد كند؟
خیلی سخت است و مشكلات فراوانی هم برای انسان به وجود میآید، اگر به تنهایی و بدون هیچ پشتوانهای بخواهد راه درست و رسیدن به موفقیت و كمال را پشت سر بگذارد، اما نشدنی و غیرممكن نیست، اگر امید در دل داشته باشد و هدفش سالم و در راه خدمت به جامعه باشد.
پس بیایید اگر جوان هستید، باغ جوانیتان را پر از گلهای زیبا و خوشبو كنید و درختان پرمیوه و سر به فلك كشیده را در آن كاشته و آبیاری گردانید؛ گلهای محبت، نیكی به مردم و خانواده، صداقت، عشق و همدلی و درختان علم و معرفت، تلاش و سازندگی كه با اطمینان به پیروزی در آینده، آبیاری میشوند.
حسنا مهرابیفر
منبع:
یاران امین، جوان، تیر ماه ۱۳۹۰، شماره ۶۹
