از هزاران سال پیش تاکنون، از شیر به عنوان نماد، سَمبُل، مظهر و نشانه در فرهنگهای آسیا، اروپا، آفریقا و … استفاده میشدهاست و همانند جانورانی چون ببر و کوسه از جمله جاندارانی است که مردم مشتاق دیدنشان در باغوحشها هستند و باغوحشها آن را برای شخصیّت کاریزماتیکش در میان مردم و علاقهشان برای دیدنش، نگاه میدارند. آیا تا به حال برایتان پیش آمده کنجکاو شوید، بدانید چرا شیر را سلطان جنگل می گویند؟ آیا مصرف واژه «شیر» به مواردی مانند: «سلطان جنگل»، «اصل لبنیات» یا «هژبر» و … صحیح است؟(۱)
در این میان منشأ پیدایش برخی واژهها و عبارات در فرهنگ شفاهی ما به درستی مشخص نیست، واژه ترکیبی «شیر آب» نیز از این جمله است. آیا تا به حال به نحوه پیدایش عبارت ترکیبی «شیر آب» فکر کردهاید؟ چرا به لوله ای که آب از آن خارج می شود می گوییم «شیر»؟ وجه تسمیۀ آن آیا به این مناسبت بوده که در قدیم آن را بهصورت سر شیر میساختهاند؟ برخی معتقدند:
- «شیر آب» به این دلیل شیر گفته شده که در گذشته بر سر لوله آب خانهها مجسمهی کوچکی از کلهی شیر بود و وقتی میخواستند جریان آب را باز و بسته کنند، میگفتند: «شیر آب را باز کن یا ببند». بعدها به جای «شیر آب»، در محاورات روزمره کلمه «شیر» را به تنهایی به کار میبردند.
- «شیر آب» قصّه دیگری هم دارد و آن این که؛ در سال های نه چندان دور، تنها دو شهر؛ بیرجند و تبریز آب لوله کشی داشتند که آن صنعت را از روسیه به امانت آورده بودند و در کلان شهری مثل تهران مردم از آب چاه که تمیز و سالم نبود، استفاده می کردند. در تهران تنها ۳قنات وجود داشت که آن هم متعلّق به ۳سرمایه دار تهرانی بود. یکی از این قنات ها که به سرچشمه معروف بود، متعلّق به سرمایه داری بود که بچه دار نمی شد. او نذر کرد اگر بچه دار شود؛ برای تهرانی ها آب لوله کشی فراهم کند. پس از مدتی بچه دار شد و برای ادای نذرش به اتریش رفت تا مهندسانی را از آن جا برای لوله کشی آب بیاورد. در هر کشوری حیوانی که نماد آن کشور است را بر سر خروجی آب می گذاشتند. مثلا در فرانسه سر خروس استفاده می کردند. مهندس اتریشی که به این منظور آمده بود فکر کرد که بر اهرم خروجی آب چه نمادی بگذارد؟ او دریافت که بر روی پرچم ایران آن زمان «شیر و خورشید» وجود دارد و «شیر» نماد ایران است. پس بر روی اهرم خروجی آب، سر شیری فلزی گذاشت و مردم هر وقت برای برداشتن آب به آن جا می رفتند می گفتند: رفتیم از «سرِ شیر» آب آوردیم! وجه تشابه هر دو نقل، با وجود تفاوت هایی که دارند، این است که در قدیم مردم آب را از واقعا از «سر شیر» میآوردند.
شیر سلطان جنگل: در حالی که نه چون گوریل، بدن ورزیده، نه چون خرس، قدرت بازو، نه سرعت پلنگ ، نه خیز آهو، نه درندگی گرگ، نه شکمبارگی کفتار و نه حیله گری روباه و نه … دارد. شکار به عهده شیرهای ماده است و شیر نر بیش تر وظیفه محافظت و مراقبت از اعضا و قلمرو گله را بر عهده دارد. پس چه چیز سبب این عنوان برای شیر شده است؟ در فرهنگ های مختلف به خاطر بدن بزرگ، یال زیبا و چالاکی در هنگام شکار به عنوان سلطان جنگل شناخته میشوند. هم چنین شیر را به دلیل خصایص رفتاری که دارد سطان جنگل می گویند. زیرا:
- درنده خوی نیست. شیر تا گرسنه نباشد شکار نمی کند.
- رحم و شفقت دارد. از میان حیوانات ماده های بار دار را انتحاب نمی کند.
- ضعیف کش نیست. در بین حیوانات قوی ترین را برای صید انتحاب می کند.
- از خود گذشتگی دارد. بعد از شکار، اول اجازه می دهد خانواده اش تغذیه کنند.
- در شکارش سریع است. می تواند در کمتر از ۶۰ ثانیه یک گوزن یالدار را شکار کند.
- طمّاع، حریص و … نیست. در شکار به اندازه نیازش و نه بیش تراز نیازش، صید می کند.
- بلند نظر و سفره گذار است. مانده غذا خود را دفن و یا دور از دسترس حیوانات نمی گذارد.
- غُرشش بلند و آوازش بامهابت است: غرش شیر به قدری بلند است که تا شعاع ۸کیلومتری صدای آن شنیده میشود.
و در آخر به وقت کهولت و مریضی از گله جدا می شود تا مزاحمشان نباشد. شیر باشید.
ر ک به:
- شیرخدا
- شیرمادر
- شیر خوار
- کشور لبنیات
- خاکشیر Descurainia sophia
- مادر، عشق را با شیره جانت به من بنوشان!
پانویس:
۱ . شیر ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد: شیر: (اِ) حیوانی چارپا و سَبُع و درنده از نوع گربه سانان که به تازی اسد گویند.(ناظم الاطباء) حیوانی است معروف که به عربی اسد گویند.(آنندراج و انجمن آرا) ژیان، شرزه، چیره خران، برق چنگال از صفات اوست. پستانداری است وحشی و گوشت خوار از راستة گربه سانان که بسیار نیرومند و چابک است. نر آن یال دارد و به رنگ زرد که در اطراف گردن با یال آن است. شیر با نام علمی: Panthera Leo پستانداری گوشتخوار از سردهٔ پلنگمانندهای خانوادهٔ گربهسانان است. با بدنی بزرگ که وزنش در میان نرها گاه به ۲۵۰کیلوگرم میرسد؛ این جانور نیرومند دومین عضو بزرگجثهٔ سردهٔ خود پس از ببر است. شیر به خاطر بدن بزرگ و هیبت و چالاکیش در هنگام شکار لقب «سلطان جنگل» را به خود گرفته؛ اگرچه بیش تر در مناطق ساوانایی آفریقا زندگی میکند و تنها تعداد کمی از آن در جنگل گیر در هندوستان یافت میشوند. آنها طعمههای گوناگونی را بهعنوان خوراک اختیار میکنند که شامل بیشتر جفتسمان بومی آفریقا و بهندرت جانداران بزرگی چون فیل و زرافه میشوند. شیر در ادبیات نیز نقشی بزرگ دارد و فردوسی در شاهنامه بارها به آن اشاره میکند و رشادت و بزرگی پهلوانان را با تواناییهای شیر میسنجد. دیگر شاعران ایرانی، مانند: ناصرخسرو، سنایی و … نیز پادشاهی شیر را ستودهاند و از آن به قدرت و خردورزی یاد کردهاند. شیر: (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه حیوانات پستاندار ترشح می کند که می خورند و به تازی لبن گویند.(ناظم الاطباء و برهان) مایعی سفیدرنگ که پس از زایمان از پستان زن و هر حیوان مادۀ پستاندار بیرون میآید. شیر خشک: شیری که آن را خشک کرده و بهصورت گرد درآورده باشند و هنگام لزوم در آب حلّ میکنند و میخورند. شیر. (اِ) لوله ٔ پیچ داری که به ته ظرف یا لوله ٔ آب اتصال دارد و چون پیچ آن را بپیچانند آب جریان می یابد.(ناظم الاطباء) مبزل. مبزله. نایژه. لوله. لوله ٔ ضامن دار یا مجرای چرمی یا فلزی آب انبار، خم، دستشویی و یا چرخشتی که آب یا مایع درونی آن را با گشودن و بستن آن بیرون کنند یا از بیرون شدن باز دارند: شیر آب انبار؛ شیر حمام. ابزاری فلزی که به لوله های گاز یا آب برای باز یا بستن آن وصل می کنند. در مجاز: «شیر بچه» کنایه از آن که با وجود، جوانی بسیار شجاع و دلیر است. «شیر کردن» برانگیختن کسی، تشجیع و تحریک کردن. «شیر خام خوردن» غفلت کردن؛ خطا کردن. هم معنای شیر: ارسلان، اسد، حیدر، ضرغام، ضیغم، هژبر و لبن است. لبن طولانی كننده عمر، نیكو دهنده رخسار خصوصا” شیر برنج و فرنی آن است. سعی شود شیر جوشیده استفاده گردد، مگر شیر گاو تازه كه هنوز گرم است. شیر گاو در درمان دلپیچه و اسهال موثر است. مالیدن شیر گاو در بیماری های جلدی مؤثّر است. شیر و خورشید نشانی است که تا پیش از انقلاب در ۱۳۵۷نماد ملّی ایران بود. این نشان آمیزهای از فرهنگهای کهن میانرودان، ایران، تازی، ترک، یهودی و مغول است.
منابع:
دانشنامه نام شناسی و ریشه واژهها
میراث کهن(ریشه ضرب المثل های ایرانی)