- حواریون؛ یاران حضرت عیسی (ع) از وی پرسیدند: ای روح خدا؛ بـا چـه کسی شایسته است همنشین شویم؟
- حضرت عیسی (ع) فـرمودند: برازنده است با کسی هـمنشین بـاشید کـه:
- گفتارش بر دانش شما بیفزاید،
- دیدارش، شما را به یادِخدا اندازد،
- عملش شما را نسبت به سرایِ حساب ترغیب کند. ازاینرو؛ زیبندهاست با نور دل در پی آنان باشیم! (*)
دی شیخ با چراغ همیگشت گِرد شهر
کَز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما
گفت آنکِ یافت مینشود آنم آرزوست (**)
انسانى كه آرزوى مولانا است، كدام انسان است؟ اين انسان، یقیناً يك انسان معمولى نيست، بلكهانسانى متعالی و برجستهاست. انسانى كه بتواند نيمه پنهان خود را پيدا كند. انسان وقتى پا بهاین عالم میگذارد علمى ندارد؛ شما وقتى از شکم مادرانتان خارج شدید، چیزى نمیدانستید.[۱] ولى فطرتى الهى دارد.[۲] همان فطرتى که خدا مردم را بر آن سرشتهاست.[۳] پیامبر (ص): هر فردى بر فطرت الهى متولد میشود.[۴] فطرت، او را به سمت معنویت و خوبی دعوت میکند. از سوى دیگر، طبیعتى، او را بهطرف شهوات و … فرامیخواند. حیات انسان، صحنه مبارزه دائم بین فطرت و طبیعت او است. اگر فطرت انسان بر طبیعتش غالب آمد، در مسیر فطرت قرارگرفته و انسانی هدایتشدهاست. اگر طبیعت انسان بر فطرتش غلبه کرد، در مسیر طبیعت قرارگرفته و انسانى منحرف است. انسانى که فطرتى الهى دارد، درعینحال کششى به سمت طبیعت دارد. وقتى وارد صحنه عالم میشود، از یکسو، شناخت و معرفت را آغاز میکند و از سوى دیگر، در راستاى طبیعت یا فطرت جهت میگیرد. انسان با فطرت الهى، جلوهگاه حقتعالی و انسانی کامل است. خدا اگر به شکل و صورت انسانی بخواهد ظهور کند، در صورت انسان کامل ظهور میکند. انسان كاملی که پلهپله تا ملاقات خدا را طى طريق میکند. انسان کامل یک آرمان است که رسیدن به آن به عنوان هدفی برای انسان است. توجه بهانسانِ کامل؛ انسانى که معیارى براى افراد انسانى باشد، سابقه اى بس دیرینه دارد. در سیر تاریخ، آدمى همیشه به دنبال انسان کامل بودهاست و شاید در همین جستجو بوده که گاه موجودات ماوراءالطبیعه و ربالنوعها و گاه قهرمانان افسانه اى و اساطیرى، و زمانى هم شخصیتهای برجسته تاریخ را بهعنوان انسان کامل مطرح کردهاست. در هر یک از فرهنگها و مکاتب فکرى و فلسفی و آیینها و مذاهب، ردپایى از انسان کامل را مى یابیم.[۵] شاید بتوان گفت ریشه گرایش بهانسان کامل، میل به کمال و دورى از نقص و ضعف و حقارت در درون آدمى است و منشأ آن در اندیشه «خداگونه بودن انسان» است که هم در تفکرات دینى و هم فلسفى وجود دارد.[۶] اگر کسی بخواهد الله را در خود ظهور و تجلی دهد، میبایست ابتدا به اولین شرط خداشناسی که خودشناسی استُ پرداخت. خودشناسی قبل از خداشناسی است. دستیابی به چنين انسانی، به غور و جستجوی آگاهانه در خويشتن خویش و شناخت ابعاد و جوانب گوناگون انسان براى رسيدن به خدا نيازمند است. در ادامه انسان کاملی چون معصومان (ع) را الگوی خود قرار دهد و از کلام و سخنان ایشان بهره گیرد و درشدنهای پیاپی خویش، از آن سود برد تا در مسیر معراجی درست و راست حرکت کند و به مقصد و مقصود برسد. از جمله در سخنان امام رضا (ع) جلوههای بسیاری از حق ظهور کردهاست که میتواند بهعنوان اصول کلی اخلاقی در زندگی به کار گرفته شود، مانند این حدیث که بهانسان آموزش میدهد بهگونهای عمل نکند تا خود را درمعرض استهزاء قرار دهد. زیرا برخی از اعمال انسانی بهگونهای است که اگر باطن آن ظهور یابد، بسیار زشت و زنندهاست و آدمی را بهسوی خداوند و معراج نمیبرد. امام رضا (ع) فرمود: هفت کار بدون انجام دادن هفت عمل دیگر مسخرهآمیز است:
- کسی که به یاد مرگ افتد و خود را مهیای آن نسازد خود را مسخره کردهاست.
- کسى که خدا را یاد کند ولى براى دیدار او نشتابد و تلاشی نکند، خود را ریشخند کردهاست.
- کسى کهاز خدا توفیق خواهد و خواهان موفقیت باشد امّا نکوشد، خودش را به باد تمسخر گرفتهاست.
- کسى که بهظاهر جویاى دوراندیشى باشد امّا احتیاط نورزد و بر حذر نباشد، خودش را ریشخند کردهاست.
- کسى کهاز خدا بهشت بخواهد امّا سختیها تحمل نکند و در برابر آنها شکیبا نباشد، خود را به سخره گرفتهاست.
- کسى که به زبان خود استغفار طلب آمرزش کند اما در دل و قلبش از گناه پشیمان نباشد، خودش را مسخره کردهاست.
- کسى کهاز دوزخ به خدا پناه برد امّا خواهشهای دنیایى را رها نکند و شهوتها را ترک نکند خود را به باد تمسخر گرفتهاست.[۷]
پانویس:
- [*] . کافی ج ۱، ص ۳۹ باب صفة العلماء
- [**] . كلیات شمس تبریزی، جلالالدین محمد بلخی، غزل ۴۴۱.
- [۱] . «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً»؛ نحل، ۷۸.
- [۲] . فِطْرَت آفریدن ابتدائی و بدون سابقهاست. فطرت بر وزن فعله برای بیان حالت فعل و به معنی سرشت، طبیعت و خلقت خاص …