زندگی معركه همت ماست…زندگی می گذرد…
فرصتی نیست که صرف گله وناله شود!
تابجنبیم تمام است تمام!!
مهردیدی که به برهم زدن چشم گذشت….
یا همین سال جدید!!
بازکم مانده به عید!!
این شتاب عمراست …
من وتوباورمان نیست که نیست!!
زندگی گاه به کام است و بس است؛
زندگی گاه به نام است و کم است؛
زندگی گاه به دام است و غم است؛
چه به کام و
چه به نام و
چه به دام…
زندگی معرکه همت ماست…زندگی میگذرد…
زندگی گاه به نان است و کفایت بکند؛
زندگی گاه به جان است و جفایت بکند ؛
زندگی گاه به آن است و رهایت بکند؛
چه به نان
و چه به جان
و چه به آن…
زندگی صحنه بی تابی ماست…زندگی میگذرد…
زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد؛
زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد؛
زندگی گاه به ناز است و جهانت بدهد؛
چه به راز
و چه به ساز
و چه به ناز…
زندگی لحظه بیداری ماست…زندگی میگذرد…
(فرامرز عرب عامری)
یغما گلرویی(۶ مرداد ۱۳۵۴ ارومیه) ترانهسرا، شاعر، نویسنده و مترجم ایرانی است. «یغما گلرویی» کارهایی از جمله: خسته شدم، رؤیایی دارم، ستاره، ضیافت، رانندگی در مستی، کوچه ملی از آثار اوست. این شاعر، ترانهسرا، نویسنده، عکاسِ ایرانی در ساعت پنج بامدادِ روز ششمِ مرداد ۱۳۵۴ در بیمارستان «مهر» «شهرستانِ ارومیه» متولّد شد. مادرش «نسرین آقاخانی»، پدرش «هوشنگ گلرویی» و خواهری بزرگتر از خود به نامِ «یلدا» داشت. در یک سالگیاش خانواده به «تهران» نقل مکان کرد و در خیابان «گیشا» ساکن شد. در دوران ابتدایی سیاهی جنگ و مرگِ دوستانِ همکلاسش در بمباران را تجربه کرد. سال دوم دبیرستان بود که به خاطرِ درگیری فیزیکی با ناظم دبیرستان که در مراسم صبحگاه به گوش او سیلی زده بود برای دو سال از تحصیل در مدارس روزانه محروم شد و به دبیرستانِ شبانه رفت. در همان سالها به جرمِ «دیوارنویسی» برای چند روز بازداشت و به مدتِ شش ماه مجبور به خارج نشدن از «تهران» شد. او در اوایل دههٔ هفتاد، با «غزاله علیزاده» آشنا شد و به سفارشِ او به دفترِ [[نشریه آدینه]] رفتوآمد پیدا کرد و توانست با نویسندگانی چون «فرج سرکوهی»، «مسعود بهنود»، «عمران صلاحی»، «محمدمختاری»، «حمید مصدق»، «علی باباچاهی»، «ناصر تقوایی» دیدار کند. در پاییز سال هفتاد و سه، برای بار نخست با «احمدشاملو» در دهکدی فردیس کرج دیدار کرد و آثار خود را برای او خواند. این دیدار و دیدارهای بعدی باعث مصمم شدنش به ادامه دادنِ راهِ شعر شد. به همراهِ «عزت ابراهیمنژاد» کوشید نشریه یی با نامِ «آرمان» را راهاندازی کند اما تمامِ مطالبِ جمعآوری شده برای شماره نخست به همراه رایانه شبانه از تحریریه به سرقت رفت. در اردیبهشت سال هفتاد و هفت نخستین مجموعه شعرِ خود را با عنوان «گفتم: بمان! نماند…» توسط مؤسسه فرهنگی هنری دارینوش منتشر کرد و بعد از آن حدود سی عنوان کتاب از او در زمینههای شعر، ترانه، ترجمه، فیلمنامه بازسرایی متون منتشر شده است. به همراهِ «افشین یداللهی»، «نیلوفرلاریپو»، «سعید امیراصلانی»، «افشین سیاهپوش»، «مهدی محتشم» و… جلساتِ ترانهخوانی در خانهٔ پدری خود برگزار کرد و تداوم این جلسات رفته رفته باعث تشکیلِ «خانه ترانه» شد. بعد از حدود یک دهه در اعتراض به نحوهٔ گرداندن جلسات با نوشتن یک یادداشت از آن جلسات اعلام جدایی کرد. در فیلم سینمایی هفت ترانه به کارگردانیِ بهمن زرینپور در کنارِ ایرج راد، لعیا زنگنه، سحر جعفریجوزانی، شروین نجفیان بازی کرده و همچنین درچند مستند مانندِ «سفرنامه»، «شبِ شیدایی»، «خاطرههای خطخطی»، «ترانه در تبعید» و «یغما گلرویی: ترانهسرا» حضور داشته است. مقالاتش در نشریههایی مانندِ «فیلم و سینما»، «ترانه ی ماه»، «باور»، «گلستان ایران»، «نسیم هراز»، «گوهران»، «شرق»، «اعتماد»، «همشهری» منتشر شدهاند. مادرش علاقه زیادی به ادبیات داشت، به همین دلیل از وقتی کودک بود با ادبیات و شعر آشنا شد و همین موضوع یکی از عواملی بود که وی را برای ورود به حوزه شعر و ترانه علاقهمند کرد. یغما دربارهٔ سالهای تحصیلاتش میگوید: دوران دبستان در مدرسه محمد باقر صدر خوندم، دورهٔ راهنمایی را در مدرسهٔ طالقانی و دبیرستان را مدرسهٔ مطهری که البته به دلایلی ۲ سال از تحصیل محروم شدم و بعد در مدرسه شبانه درس خوندم… من هیچ خاطره شیرینی از دوران مدرسه ندارم. چون آنقدر از مدرسه بدم میاومد که چیز شیرینی برام نداشت. همیشه از دیوار مدرسه میپریدم و فرار میکردم و… شروع کار یغما در زمینهٔ شعر، با شعر سپید بود و کتابهای اولش در قالب شعر سپید منتشر گشت. اولین کسی که شعرهای یغما را اجرا کرد، امیر کریمی بود که در «آلبوم تا همیشه» چهار شعر از ترانههای او را ضبط نمود. اما اولین آلبومی که انتشار یافت، کاری از ناصر عبداللهی بود در «آلبوم دوستت دارم» که ۲ ترانه از یغما در آن بود. یغما گلرویی پس از نامهٔ خداحافظی خود از دنیای هنر مدتی بی سر و صدا به زندگی عادی ادامه داد اما شروع دوباره بر سرزبانها افتادن نام وی شروع کار با خوانندهٔ ایرانی ساکن در آلمان شاهین نجفی بود. در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۳۹۰ چهارمین آلبوم شاهین نجفی با نام هیچ هیچ هیچ منتشر شد. این آلبوم که در مجموع دارای ده قطعه بود دو قطعهٔ آن توسط یغما گلرویی سروده شده بود. قطعه شماره ۱ با نام رانندگی در مستی و قطعهٔ شماره ۳ با نام سگ هار. ترانهٔ رانندگی در مستی خود نام کتاب ترانهٔ یغما گلرویی است که توسط انتشارات زخمه در آلمان انتشار یافت. گفتنی است این کتاب هم به طور مستقل توسط یغما گلرویی در آلمان چاپ شد. قطعهٔ رانندگی در مستی با واکنش مثبت هواداران هر دو قرار گرفت به طوری که در برنامهٔ پلی لیست منوتو ۱۳۹۳ این اثر توسط مخاطبان شبکه بین لیستی ۱۰۰ آهنگی قرار داشت. گروهی در بارهٔ یغما گلرویی چنین میگویند: شما اگر کارهای ترانه سرایان را بعد از انقلاب نگاه کنید یغما گلرویی سه چهار قدم جلوتر از بقیه است. در پاییز ۱۳۹۲ هم آلبومی با نام ترامادول منتشر شد که قطعهای با نام پونز از یغما گلرویی در آن قرار داشت. وی در صحنهها و رخدادهای اجتماعی حضوری ملموس دارد. در فروردین ماه ۱۳۹۳ یغما گلرویی با سرودن شعری با نام «این آسیاب به نوبت خون میگردد» حضوری ملموس خود را نشان داد. یغما گلرویی در تهران زندگی میکند و ارتباط محدودی هم با ترانه سرایان جوان در غالب برنامهٔ کارگاه ترانه دارد. در این برنامهٔ هنری حسن علیشیری نیز وی را همراهی میکند. این کارگاه در شهرهای مختلف ایران به صورت دورههای ۲ الی ۳ روزه برگزار میشود و تا کنون در شهرهای تهران، اصفهان، اهواز،… برگزار شده است. از طرفی هم آقای افشین پرورش منتقد هنری ساکن کانادا در صفحه اینستاگرام خود اتهام یغما گلرویی را سرقت هنری و انتشار اشعار دیگران به نام خود ذکر کرده است. گلرویی اگر نگوییم مهمترین لا اقل یکی از مهمّ ترین سرشاخه های شعر پست مدرن با درون مایه ابتذال و فعالیت ضدانقلابی است، او کسی است که روزگاری در کنار مهدی موسوی (دیگر شاعر مبتذل پست مدرن) حلقه های را برای تربیت جوانان علاقه مند به شاعری تشکیل دادند و توانستند جریان مدنظر خود را بسازند.
منابع:
نسیم
ویکیپدیا؛ https://fa.wikipedia.org
پایگاه «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ http://iusnews.ir
درود بر شما. این شعر دوبیت از غزل دکتر فرامرز عرب عامری هست که سالهای دور شنیدم. جالبه که به نام دیگران داره نامیده میشه. حتما حق مولف رو ادا بفرمایید و نام ایشون و قید کنید.
سلام تشکر حق مولف ادا شد و نام ایشون قید گردید.