كاریكلماتور جملاتی پرمحتوا، كوتاه و همراه با شوخطبعی است كه گاهی به جمله قصار میماند، گاهی به شعر شانه میزند و شاید بتواند تبدیل به ضربالمثل شود. آنچه مسلم است، كاریكاتور كلمات است.این نام را احمد شاملو بر نوشتههای پرویز شاپور گذاشت. این کلمه ابتدا در سال ۱۳۴۷ در مجله …
بیشتر بخوانید »کاریکلماتور رمضانیه
گفت: ناصر الدّین شاه هر وقت هوس خوردن زولبیا بامیه را در طول سال می کرد، می گفت: کاش ماه رمضان بود، ما یک “دوری“(۱) زولبیا بامیه نوش جان می فرمودیم. آن کلام ملوکانه این کلمات زولبیا بامیه ای را به ذهن متبادر کرد. زولبیا گفت: فقط بامیه. گوش فیل …
بیشتر بخوانید »بازگشت!
* پرنده ایی که تمرین آزادی نداشت، به قفس بازگشت! * دیکتاتور اگر با موهبت الهی میآمد، با خشم اهالی نمیرفت! * موقعی منفجر می شوی، که استاد بی سوادت نمی داند تی ان تی را از کدام طرف بخواند! * نادان هم عاقبت جمله ی سوالی را از …
بیشتر بخوانید »عمران صلاحی
طنز، روی مردم را باز می کند. پدر سالار، کودکِ بی کودکی است. آدم پرخور، صاحب سخن را تسلیم کرد. تملق، گندستایی می کند، انتقاد، گندزدایی. درختان را می برند تا سیل به آن ها اصابت نکند. دوستی خر و خرسوار، ناشی از بی تمیزی خر است. مرگ، شایعه ی …
بیشتر بخوانید »کاریکلماتور، گونه ای از نثر فارسی
کاریکلماتور گونه ای از نثر معاصر است که برخی از ادیبان آن را به عنوان یک نوع ادبی پذیرفته اند. این واژه را که از دو کلمه ی «کاریکاتور» و «کلمه» مشتق شده است، نخستین بار احمد شاملو در مجله ی خوشه، سال ۱۳۴۷ پیشنهاد كرد و با وجود مخالفت …
بیشتر بخوانید »جمله ها و نكته ها
طوفان یعنی امتحان كردن ریشه درخت. وقایع و حوادث تلخ در انتظار ما ننشسته اند، بلكه دائما با ما سر جنگ دارند و در حال ستیزند. رمز موفقیت حریص بودن برای رسیدن به هدف است. سختی های زندگی فقط برای یك دسته است؛ كسانی كه خدا دوست دارد بهتر و …
بیشتر بخوانید »كاریكلماتور ۵
بعد از بُزبُز قندی، زنبور عسل دومین حیوان مبتلا به دیابت است. فشار خونش بالا بود، بس كه نونش تو روغن بود. سهراب سپهری گفت آب را گِل نكنید تا دیگران از آن ماهی بگیرند. وقتی سدی به نام بغض در گلویم میشكند، سیل اشكهایم جاری میشود. برای جلوگیری از …
بیشتر بخوانید »کاریکلماتور های پرویز شاپور
مادر «شاپور» میگفت: «۶۰ سال بچه بزرگ کردم، یک کلمه حرف حسابی از دهانش نشنیدم.» ولی همین حرفهای ناحساب شاپور که با اسم «کاریکلماتور»، از مجموعه ها و جنگ های هنری و ادبی سر در میآورد، از بهترین و طنازانه ترین ستون های این مجلات بود. این کاریکلماتور است که …
بیشتر بخوانید »كاريكلماتور ۴
کاریکلماتوردر اين حوالي، كوچهها آنقدر توي هم پيچيدهاند كه گره خوردهاند. «الهام» از سوي دريا، ميدود در آغوش ذهن من. آسمان روبرويم آنقدر آبي است كه دهانِ دلم باز مانده است. چه كسي ايستاده در دل من، رخت ميشويد؟ اين چه جاي رخت شستن است؟ دلم براي زاغهاي سياهم ميسوزد. …
بیشتر بخوانید »كاريكلماتور ۳
اشكهاي قلمها را بر دستمالهاي كاغذي بنويسيم. با پا بنشين و با دست بنشان انگشتر ياقوت سبز خاطرات را بر انگشتان سپيد باور من. آرزوها مثل ميوهها رنگياند؛ مهم اينه كه آرزوت هرچي كه هست، بتوني با پوست بخوريش، ميدوني كه خاصّيّتش بيشتره! زينبالسادات بختياري
بیشتر بخوانید »